چکیده:
در این مقاله، ضمن بیان تنوع زاویه دید در اثر، توصیف اجمالی آن آورده شده
است.سپس در تحلیل طرح از جذابیت، کشش، طرفه بودن و علت پیچیدگی طرح سخن گفته
میشود.بیان ویژگیهای شخصیتها و شیوههای شخصیتپردازی از قبیل پرداخت مستقیم،
پرداخت به شیوه گفتوگو، تبیین سیرتها و ثبات سیرت شخصیتها و...از بخشهای دیگر
مقاله است.توجه نیما به صحنههای طبیعی به ویژه دریا، شب و ماه و...و به طور کلی
شیوههای صحنهپردازی، گفتوگو و جایگاه آن در منظومه مانلی، ویژگیهای زبانی اثر،
سبک زبان و واژگان، دستور زبان آن، شیوه کاربرد افعال، کهنگرایی در عرصه واژگان
و...به ترتیب در بخشهای بعدی مقاله آمده است.گفتوگوهای دوسویه و گاه تکگویی درونی، توجه به واژگان منطقه شمال کشور و
واژگان مربوط به دریا، کاربرد جملات غیر دستوری، وجود افعال وصفی بسیار از نتایج
بخشهایی از مقاله است.تحلیل عناصر زیباشناختی منظومه از قبیل کاربرد تصاویر محض
بسیار، اهمیت و جایگاه وصف در اثر، زیبایی محتوا و مضمون به ویژه عنایت شاعر به
مقولات فلسفی و اجتماعی و عناصر قدمایی خیال، توجه شاعر به بحر رمل و موسیقی لطیف و روان اثر به صورت ارکان دوتایی تا
ششتایی، کاربرد قوافی غیرمتوالی و گاه ابیات موزون و مقفی و توجه به مقتضای حال و
زنگ لزوم قافیه از بخشهای تحلیلی و پایانی مقاله است.
خلاصه ماشینی:
"حال آنکه این حادثه اصلی در منظومه مانلی بسیار خوب پرداخت شده است؛بهگونهای که بعد از گفتوگوهای مفصل دو شخصیت و بعد از ارائه 57 فصل از منظومه، مانلی در حالیکه گویی از هوش رفته است خود را در آغوش دریا میاندازد:بر سر ناوش آورد نشست/دل بر آن مهوش دریایی بست/همچو چشمانش بر بست دهان/دستهای وی از هم گشاد/رفت گویی از هوش/و اندر آغوشی افتاد(20/ص 377).
سخن آخر در نقد طرح منظومه مانلی این است که بیان روابط علت و معلولی در 53 بخش آغازین و نقطه اوج داستان در فصل 53 پیرنگ اثر را نیز شایسته تقدیر میسازد؛به عبارتی با ارائه گفتوگوهای مفصل، خواننده این اوج و حادثه اصلی را میپذیرد.
مانلی شخصیت مورد ستم و رنج کشیده که همیشه از بازوی خویش نان میخورد و پری دریایی با آن جهانبینی مطلوب و زیبا و تحلیلکننده این سرگذشت یعنی نیما با همه تعهدش تا پایان اثر این خصال و سیرتهای مطلوب را دارا هستند و این ثبات در ارزشها، از ویژگیهای ممتاز شخصیتها است.
سرانجام آنچه از نقد فلسفی سخن نیما در منظومه مانلی به دست میآید این است که باید به جایگاهی والا پیوست و دریا جایگاهی والاست که در عالم معرفت نیما نقش مهمی را ایفا میکند:دیده در کار چنان بالای کن/از چه در دایرهای زندانی/وانگهت این همه سرگردانی/همچو حیوان ز پی آب و علف/پس چهچیز آدمیان راست هدف/پای بیرون کش از این پایافزار/سوی بالادستی دستبرآر(20/ص 371)و در نهایت میگوید:«او همان بود بجاتر که به دریای گران گردد باز»(20/ص 386)."