چکیده:
هدف اصلی این مقاله استخراج و تبیین دیدگاهها و نظریات حافظ در مورد علم، دانش،
عقل، مدرسه و موارد و موضوعات مربوط به آنها میباشد.سؤال اساسی که این تحقیق درصدد
پاسخگویی به آن است این است که:آیا حافظ واژهها و موضوعات ذکر شده را در چه معانیی
به کار برده و اصولا آیا به آنها به دید منفی و یا مثبت نگریسته است؟روش به کار
گرفته شده برای وصول به هدف فوق و پاسخگویی به سؤال تحقیق، به صورت تحلیلی بوده
است.بدین صورت که بعد از بررسی دیوان حافظ ابیاتی که به نحوی ناظر به موارد فوق
بودهاند استخراج شده و در کنار همدیگر قرار داده شدهاند و با نگاهی جامع و کلی به
آنها و تفسیر و تحلیل هر مورد، تلاش شده که نظر خاص حافظ در زمینه موارد ذکر شده
کشف و بررسی گردد.نگاهی به نتایج تحقیق مبین آن است که حافظ واژههای فوق را در حالات و معانی
مختلفی به کار برده است، در یک دیدگاه اگر عالم و دانشمند علم و دانش خود را در
طریق وصول به هدفی غیر از تعالی و کمال که در پرتو عبودیت خداوندمیسر و امکانپذیر است به کار گیرد و جان و قلب خویش را پاک و مطهر نسازد در این
صورت علم و عقلش جز در مسیر هوای نفس و وجهه دوستی و دنیاپرستی عمل نخواهد کرد و
مدرسه آنان جز مکانی برای بازی با الفاظ و قیل و قالهای بیفایده و استدلالهای سست
و سطحی نخواهد بود.این چنین علمی اسباب و وسیله تفاخر و تظاهر بوده و منشأ بروز هیچ
رفتار پسندیدهای نخواهد بود و معلم و متعلم را جز خسران و ندامت نخواهد افزود.اما
اگر آینه قلب و روح طالب علم از زنگار گناه پاک گردد و روح تفکر و حقیقتجویی بر او
حاکم شود و علم و دانش خود را عجین با عشق خدا سازد، در این صورت مجموعه هستی و
کاینات، بالاترین منبع شناخت و آگاهی وی خواهند بود و جمیع اجزای عالم وجود به او
درس حقیقت و عرفان خواهند داد و هرگز کلاس درسش به زمان و مکانی خاص محدود و مقید
نخواهد شد.این چنین علمی سبب دریافت حقایق امور عالم آنگونه که هستند و انجام
کارهای خوب آنطور که شایسته است میشود.
خلاصه ماشینی:
"این ما هستیم که از او دوریم، و پاک ساختن خود از انواع گناهان، آدمی را از انواع«خطاهای شناختی»در این مسیر نجات خواهد داد:وجه حقیقت ار شودت منظر نظردیگر شکی نماند که صاحبنظر شویبا مدعی مگویید اسرار عشق و مستیتا بیخبر بمیرد از درد خودپرستیاهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیسترهروی باید جهانسوزی نه خامی بیغمیو خلاص از غم و اندوه فقط در اینگونه مقامی میسر است:خواهم از غم، اخلاص و تطهیر جان میطلبد زیرا در غیر این صورت:چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیستنبود خیر در آن خانه که عصمت نبودممکن است بتوان مجموعهای از علوم ظاهری و استدلالهای متعارف را در حالات معمولی هم، آموخت و یا آموزش داد، اما:مباحثی که در آن مجلس جنون میرفتورای مدرسه و قالوقیل مسأله بودپس:طاق و رواق مدرسه و قیلوقال علمدر راه جام و ساقی مهرو نهادهایمو این بدان سبب است که:ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایمای بیخبر ز لذت شرب مدام مادر کعبه کوی تو هر آن کس که بیایداز قبله ابروی تو در عین نماز استو بدیهی است اهل معرفت و بصیرت چنین مقامی را میطلبند و قدر آن را به نیکی میدانند، و هرگز خواندن و قرائت چند ورق کتاب، آدمیان را شوق وصال به آن مقام نمیبخشد، و هرگز آنان را توانای دریافت حقیقت معانی نمیسازد:قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بسکه نه ره کو ورقی خواند معانی دانستآنان که محرم دلاند در حرم یار میمانند و جز آن دیار بر نمیگزینند و گرنه نامحرمان را با آن حریم چهکار؟هرکه شد محرم دل در حرم یار بماندو آن که این کار ندانست در انکار بماندلذا در دیدگاه حافظ، مدرسهای که در آن قیل و قالها و جدلها و بحثها به حقیقتی نینجامد و بلکه موجب فضلفروشی و ریا و تظاهر گردد هرگز مورد تأیید نیست."