خلاصه ماشینی:
و با روی کار آمدن یک حاکم سبکسر و بیتجربه یعنی «یزید بن معاویه» ، امام حسین علیه السلام دیگر سکوت را به نفع اسلام و جامعه اسلامی نمیدید، لذا در سال 61 هجری پس از فشاری که در مورد بیعتبا یزید به امام علیه السلام وارد میشد، تنها راهی که امام علیه السلام در پیشرو قرار داشت، قیام بر علیه ظلم و ستم و بیدادگری و زیر پا گذاشته شدن اصول اسلام که از زمان تشکیل سقیفه بوده و در زمان خلیفه سوم و معاویه به اوج خود رسیده، و با روی کار آمدن «یزید» هر روز بدتر میشد .
لذا امام علیه السلام پس از تصمیم بر قیام و پیش از حرکت از مدینه طی وصیتنامهای خطاب به برادرش «محمد حنفیه» (پس از اشاره به یگانگی خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و معاد)، نوشت و علت قیام و نهضتخود را که همان اصلاح امر امت اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر و زنده کردن سیره جدش پیامبر و پدرش علی علیه السلام بود، اعلام نمود: «...
. خروج من از مدینه نه به خاطر سرکشی و هوسرانی و نه برای افساد در جامعه و ستمگری است، بلکه هدف من از قیام، اصلاح امور امت جدم رسول الله صلی الله علیه و آله و امر به معروف و نهی از منکر و زنده کردن سیره جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرم علی بن ابیطالب علیه السلام میباشد ...
پینوشت: 1) بحارالانوار، ج44، ص 329، چاپ 1398ه .
ق - کامل ابن اثیر، ج4، ص 48، دارصادر، بیروت، چ 1385ه .