خلاصه ماشینی:
"در این آیه فعل«حق»(آفرینش نظام)توصیف به حق شده است اکنون سؤال میشود که مقصود از حقانیت فعل چیست؟اینک پاسخ: تفسیر حقانیت فعل الهی در این آیه و آیات بعدی که از نظر خواهد گذشت،پارهای از حوادث به حق توصیف شدهاند،اکنون باید دید مقصود از حق بودن این حوادث،چیست؟این مطلب را میتوان به دو بیان شرح داد: الف:واقعیت،جز حق چیزی نیست هر چیزی که در صفحهء هستی سهمی از وجود و ثبوت و تحقق دارد،جدا از حق نیست، چیزی که هست اینکه:هرگاه موجود و واقعیت قائم به ذات باشد و در تحقق خود در گرو قید و شرطی نباشد،او حق مطلق،ولی اگر موجود در تحقق خویش در گرو اسباب و علل باشد،از آن نظر که سهمی از هستی دارد،حق خواهد بود و در این مورد میان موجودات امکانی تفاوتی نیست، حتی بتها و معبودهای دروغین از آن نظر که در مرتبهای از مراتب وجود قرار دارند،واجد واقعیت میباشند و اگر آنها را باطل میخوانیم به خاطر کمالی است که فاقد آن میباشند،آنها را آلهه میخوانیم درحالیکه از الوهیت بهرهای ندارند.
در اینجا برخی از اشاعره نسبت به این پاسخ نظری دارند که بیان میشود و آن اینکه میگویند: میپذیریم که غرض و غایت در افعال الهی به خود او باز نمیگردد،بلکه دیگری از فعل او بهره میبرد،ولی در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا بهرهمندی دیگران نسبت خدا از عدم آن اولوهیت دارد یا نه،صورت دوم باطل است اگر چنین است پس چرا آن شق را برگزید که دیگران بهرهمند میشوند درحالیکه نسبت هردو به او یکسان بوده است بنابراین باید گفت که او از همان انتفاع دیگران خود بهرهمند میشود وگرنه نمیتواند برای او غرض باشد1."