چکیده:
در سالهای اخیر، موضوع مدیریت دانشگاهها و - در راس آن – نقش رئیس دانشگاه یکی از موضوعهای مطرح در محافل دانشگاهی بوده است. با وجود تغییر و تحولات بسیار سالهای اخیر در توسعه کشور، کارایی و کارامدی نظام مدیریت در دانشگاههای کشور افزایش نیافته است. هدف از مطالعه حاضر بررسی چالشها و کاستیهای مدیریت در دانشگاههای وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، و ارائه پیشنهادهایی کاربردی در جهت بهبود آن است. برای تحقیق این هدف دو نوع پرسشنامه برای کلیه رؤسای دانشگاهها، معاونان و رؤسای دانشکده ها ارسال گردید. تعداد 356 پرسشنامه قابل استفاده از سوی رؤسای دانشگاهها (38) و معاونان و رؤسای دانشکده ها (288) دریافت شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی (descriptive) و تحلیل محتوایی (content analysis) صورت پذیرفت. در این مقاله، ویژگیهای شخصی و مشکلاتی که نظام مدیریت دانشگاههای کشور را تحت تاثیر قرار داده است به بحث گذاشته می شود و توصیه هایی نیز برای آنها ارائه می گردد.
خلاصه ماشینی:
"هدف تحلیل-مانند همه فنون (تکنیکهای)پژوهشی-فراهم آوردن شناخت، بینشی نو، و تصویر واقعیت در راهنمای عمل است)Krippendorff,0891(بررسی انبوهی از رفتارها، نظریهها و پیشنهادها، پس از برنامهریزی برای مدیریت دادهها، کد گذاری، نظام ارزیابی دادهها با استفاده از پیشنهادهای بوگدان و بیکدن;Marshall and Rossman Miles and(Hoberman 4991;Bogdan,and Bikden,2991;Goetz and Lecompte,)4891;Kippendorf,0891.
)Almanac of Higher Education,1999-2000(مشکلات نظام مدیریت دانشگاههای کشور کدامند؟بسیاری از مشکلات آموزش عالی ناشی از مشکلات داخلی و خارجی است که رؤسای دانشگاهها کنترل اندکی بر آنها دارند.
رئیس یکی از دانشگاهها موضوع را چنین مورد بررسی قرار میدهد:«دخالت و طلب مشارکت اعضای محترم هیأت علمی در فرآیند تصمیمسازی چنان اهمیت دارد که در شرایط فعلی روی آوردن به مشارکت نه یک راهکار اجرایی مطلوب، بلکه یک ضرورت اخلاقی است؛چرا که در[جریان]فرآیندی که امروزه به عنوان یکی از شاخصهای جامعه مدنی[، ]که تحت دو عامل بلوغ سیاسی مردم و حماسه دوم خرداد میرود تا جایگاه خود را در جامعه پیدا نماید، [مطرح است، ]دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، با همه ادعایی که در زمینه مشارکت دارند[، ]از عوام و به اصطلاح مردم کوچه و بازار عقب میباشند و شرایط اخیر[، ]به خصوص بعد از حماسه دوم خرداد[، ]میطلبد که این قضیه به صورت نهادینه درآید و روی استخراج قابلیتهای فرهنگی جامعه هم کار صورت گیرد».
بدیهی است که مدیران مسؤولیت رشد و توسعه توانمندیهای خود را به عهده دارند و در متون آموزش عالی از مدیران به عنوان عنصر اصلی ایجاد تحول در دانشگاه یاد میشود )Julius,Baldridge and Pfeffer,1999;Clark,1998;Leslie,Fretwell,1996(، اما دانشگاهها و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نیز در قبال ایجاد محیط مناسب برای رشد حرفهای مدیران دانشگاهی مسؤولند."