چکیده:
مثل را آثار و نتایج بسیاری است که از جمله آنها میتوان به نقش تهذیبی مثل اشاره کرد.هر مثل به منزله واعظی شیرین بیان و ناصحی مهربان است که مخاطبان را با زبانی ساده و اثرگذار به فرا گرفتن آداب و صفات پسندیده و فرو گذاردن عادات و افعال نکوهیده فرا میخواند،و بدین صورت افکار مخاطب را تعدیل و تهذیب میکند و نوعی نقش آراستگی و پیراستگی را در جامعه ایفا میکند. مثلهای علومی از آنجا که سرچشمه یک روح الهی تربیت یافته در مکتب محمدی(ص)است.این نقش تهذیبی را برجستهتر و نمایانتر در خود دارند،لذا با تعمق و تفکر در اینگونه مثلها که همچون چراغ پرفروغی روشناییبخش هدایت و رستگاری است،انسان بهتر و سریعتر به سرمنزل مقصود که همان شایستگی قرب الهی یافتن است خواهد رسید و کمتر به تحیر و سرگردانی و بیهدفی مبتلا خواهد شد. لذا در این مقاله به دنبال معرفی چند ضرب المثل از نهج البلاغه هستیم که پیام آنها در تهذیب نفس و متخلق شدن به اخلاق پسندیده و حذف اخلاق رذیله است،و در این راستا به معرفی یکی از فواید بسیار ضرب المثل پرداختهایم.
خلاصه ماشینی:
"لذا عمل به آنها و سرلوحه زندگی قرار دادن آنها ضمانتی است برای ایمان و تقوای افراد که سرانجام آن سعادت و رستگاری خواهد بود این گفتار در این مقاله به دنبال آن است که تابلویی کوچک از زشت و زیبایی رذائل و فضایل اخلاقی را که بازتابی است از گفتار مثلگونه حضرت امیر(ع)در قالب چند صفت ستوده یا نکوهیده اخلاقی معرفی و بررسی نماید تا در این بین هم برای خود درسی باشد از کلاس علی(ع)و از کتاب نهج البلاغه و هم برای مخاطبان معیاری باشد برای تراز رفتار خود با معیار و مقیاس حضرت علی(ع)گرچه حضرتش فرموده اند که شما نمیتوانید همچو من باشید و مثل من زندگی کنید.
حضرت امیر(ع)در خطبه 721 در اندرزبه خوارج این مثل را بیان فرموده و آنها رابه وحدت و همدلی و دوری از تفرقه و جدایی فرا میخواند و در این عبارت ید را کنایه از قدرت و نیرو است نتیجه اتحاد و همبستگی دانسته و آنها را تأیید شده الهی میداند و برعکس تفرقه و جدایی را از اهرمهای شیطانی دانسته و اینگونه مثل میزند که انسان هرگاه از جامعه و اجتماع جدا افتد و یکه تازد همچون گوسفندی است که از رمه جدا گردد و اسیر گرگ شود،چنین انسانی هم در دام شیطان افتاده و اسیر او خواهد شد.
(شهیدی،8731،ص 234) این ضرب المثل امام (ع)که در بسیاری از معجمهای عربی از جمله معجمع الأمثال صفحه 303 ج2/ میدانی و فرائد الأدب صفحه 842 نیز ذکر شده حکایت از یکی از خصلتهای اخلاقی ستودهی انسان دارد که عبارتست از حفظ خود از خفت و خواری و عزیز شمردن نفس و تن ندادن به ذلت و خواری است."