چکیده:
داستان عاشقانه وامق و عذرا در ادب فارسی، به گونههای مختلف گزارش شده
است.بنیاد این داستان را برخی یونانی، برخی ایرانی و بعضی عربی گمان
کردهاند.گزارشهای عنصری و طرسوسی قدیمیترین گزارشهایی است که از داستان وامق و
عذرا در زبان فارسی برجای مانده است.محمود لامعی، قتیلی بخارایی، صرفی کشمیری، شعیب جوشقانی، صلحی، موسوی نامی، ظهیر
و حسینی شیرازی، از جمله کسانی هستند که این داستان را گزارش کردهاند.در گزارش حسینی شیرازی برای نخستین بار داستانوامق و عذراو داستان
عاشقانهسعاد و سلمیدرهم آمیخته است.در این مقاله پس از معرفی داستان وامق و عذرا به سه موضوع زیر پرداخته شده است:1-بازشنسای و بررسی عناصر مشترک داستان وامق و عذرا در روایتهای مختلف.2-گزارشی کوتاه از نه روایت بر جای مانده از داستان وامق و عذرا.3-بررسی ویژگیهای روایت محمد حسین شیرازی از داستان وامق و عذرا و تفاوت آن با
روایتهای دیگر.
خلاصه ماشینی:
"بهمن برای کشتن برادرش، بسیار توطئه میچیند اما در همه آنها شکست میخورد تا اینکه از این کار خود پشیمان میشود و عذرا با وامق ازدواج میکنند.
یک شب دختر زیبارویی را در خواب میبیند و به او دل میبازد و سر به صحرا مینهد به همراه کاروانی به سوی کشمیر میرود و آنجا چشمش به عذرا میافتد-همان کسی که او را در خواب دیده است- عذرا نیز به او میل میکند و از ترس بدنامی وامق را به کار باغبانی وا میدارد و پیوسته برای دیدار او به باغ میرود.
شاعر در پایان مثنوی پس از بیان انگیزه سرایش درباره اثر خود، این گونه داوری کرده است:زآتشی کاندر زبان افروختمچون لب خود جان یاران سوختمدودهای دادم به خامه شعلهخیزخامه شد برنامهی دل شعلهریزدوده چون زآه دل غم کش گرفتخامهام خاصیت آتش گرفتشد نی کلکم شرربار آن چنانکز تفش سوزد زمین و آسمانبوی خون میآید از گفتار منزآنکه خونخواریست دایم کار منگر ندارد در رموز شاعریشعر من بر شعر یاران برتریزان بود کین خاطر شوریده حالدل نمیدادش که پیچد در خیالهر چه میآمد زغیبش بر قلممیزدش بر صفحه دفتر رقم(ب:8-4651)از ابیات پایانی مثنوی«وامق و عذرا»روشن میشود که مثنوی حسینی، نیز مدتی در تأخیر افتاده است، اما«نگار دلبر»شاعر، او را از خاموشی رهانده و به سرایش برانگیخته است:رفته بود از کف دل پیمان گسلنیم گفته مانده بود اسرار دلنه غمم را حاجت اظهار بودنه لبم را حالت گفتار بودبسته بودم لب چو مرغان قفساز فراق روی یار هم نفسناگهان آمد نگار دلبرمماه مهر آسا بت خوش منظرم..."