چکیده:
در طول تاریخ، در منابع مختلف زرتشتی و غیر زرتشتیت، ایرانی و غیر ایرانی،
زرتشتیان ایرانی از سوی خود و دیگران، به نامها و عناوین گوناگونی، نامیده
شدهاند.هدف از نگارش این مقاله بررسی و نمایاندن روند تاریخی این نامها، با بارهای
معنایی و ارزشی متفاوت آنها در سیر زمان است که بگونهای ضمنی و میزان شناخت جامعه
اکثریت و تعامل دو جامعه اقلیت و اکثریت را در رسیدن به یک نام مشترک باز
مینمایاند.
خلاصه ماشینی:
"4. تنها نامها و اصطلاحات به کار برده شده در منابع مورد بررسی(نک به کتابنامه)پژوهش شده است، نه تمام متون فارسی، بنابراین ممکن است اصطلاحی برای نامیدن زرتشتیان در متون دیگر موجود باشد مثلا:ملت ابراهیمکه نتیجه یکی یا مرتبط دانستن دو پیامبر:زرتشت و ابراهیم(معین، 128-116:1338).
5. در هر متن که چند اصطلاح برای نامیده زرتشتیان به کار برده شده، یا یکی در توضیح دیگری، تا حد امکان به تمام مدخلهای مربوط ارجاع داده شده است(مثلا واژه زرتشتی با بیش از 60 شاهد، تنها در این متون).
4. نامهایی که زرتشتیان پس از اسلام به خود اطلاق کردهانداین نامها که یا به ندرت به وسیله غیر زرتشتیان هم نقل شده است)و دنباله همین سنن نوشتاری را در متون فارسی زرتشتی بعد از اسلام نیز میبینیم.
5. زندیقدر لغت نامه دهخدا(زیر واژه زندیق)و فرهنگ فارسی معین(زیر واژه زندیق)این واژه، به معنای زرتشتی نیامده است.
این واژه فقط در متن دو سفر نامه(از بین متون دیده شده)با چنین مفهومی آمده است که چندان برجسته نمینماید.
(فرهنگ فارسی دکتر معین):چو شب رفت و بردشت پستی گرفتهوا چون مغ آتشپرستی گرفت(عنصری، به نقل از لغت فرس مصحح اقبال، 224)معین(زیر واژه مغ):مغ:1-فردی از قبیله مغان 2-موید زرتشتی 3-زردشتی(به طور اعم).
باید به یادداشت، این اتفاقی است که در متن نوشتاری، ادب رسمی میافتد، اما گفتار و فرهنگ شفاهی مردم، این تحول را دیرتر نشان میدهد:دیرتر یا شاید حدود سی چهار سال پیش یا پس(به ویژه در گویش ساکنان شهرهای یزد و کرمان و تا حدی تهران که پیشینه سکونت زرتشتیان در آنها مداومتر است)."