چکیده:
ما امروزه با سه گروه عشایری در ارتباط هستیم:الف:گروه عشایری که بهطور دایم
اسکان یافتهاند.ب:گروه عشایری که در انتظار فرصت اسکان هستند.ج:گروه عشایری که در
حال حاضر به کوچ ادامه میدهند.شکلگیری الگوهای معیشتی فوق در هر منطقه جغرافیایی
تحت تأثیر عواملی چون:اقلیم، نوپوگرافی، پوشش گیاهی، ضرورتهای
اقتصادی-اجتماعی-اداری و امنیتی میباشند. در این پژوهش ابتدا سعی شده است که
مشخصههای جمعیتی، تولیدی، ساختار درآمد و هزینه به تفکیک زیر بخشهای تولیدی
گروههای سهگانه فوق در قالب یک مطالعه میدانی در ایل جلالی(ایل غالب شمال غرب
استان مرزی آذربایجان غربی)مورد بررسی مقایسهای قرار گیرد.این بررسی حکایت از
بنیان ضعیف اقتصادی گروه کوچرو در مقایسه با سایر گروهها در سطح معنیدار آماری
دارد.نکته محوری مقاله در این است که شیوه تولید عشایری، هماهنگی خود را با مقتضیات
زمان از دست داده است و این شیوه تولید باید متحول شود.قبل از هرگونه تغییر و تحول
جای آن دارد که شیوه تولید و متغیرهای اساس و تعریفکننده آن را شناخت و باتوجه به
ابعاد اثباتی و هنجاری، مبانی عینی و ذهنی لازم جهت تحول در زندگی عشایری را فراهم
کرد.از اینرو علاوه بر شناخت ویژگیهای ساختاری، معرفت همه سونگر از روحیات،
انگیزهها و تمایلات عشایر در خصوص مسایل مبتلا به ویژه مقوله تغییر و تحول در شیوه
تولید، رجحان سرمایهگذاری و جایگزینی در خصوص مسایل بسته و متمرکز، شایان هرگونه
دقت و تأمل میباشد.مطالعه حاضر به این نتیجه دست مییابد که عشایر مورد مطالعه با
تأکید بر عدم گسیختگی وابستگی ایلی، گرایش در مجموع مثبت، برای دگرگونی در شیوه
تولید عشایری را دارا میباشند.
خلاصه ماشینی:
"بررسی وضع موجود و ویژگیهای جمعیتی و اقتصادی عشایر براساس الگوهای سهگانه شکلگیری معیشت عشایری(کوچرو، نیمهاسکان و اسکان یافته)و مقایسه شاخصها و مؤلفههای مرتبط با بنیان اقتصاد عشایر در الگوهای یاد شده در قالب یک مطالعه موردی در یکی از ایلات غالب شمال غرب کشور(ایل جلالی)و همچنین سنجش نگرش خانوارهای نمونه عشایر ایل مورد مطالعه درهر یک از گروههای عشایری اعم از کوچرو، نیمهاسکان و اسکانیافته در پیرامون مسایل حال و آینده معیشت عشایری با تأکید بر تحول در بنیان تولید و اقتصاد عشایر، عمده اهداف حاضر را تشکیل میدهد.
بررسی نگرشهای عشایر در گروههای سهگانه عشایری، حکایت از تأیید عدم توجیه اقتصادی بهرهبرداریهای عشایری، مدیریت ناکارای مرتع، مشخص نبودن حقوق عشایر در مراتع، عدم درک و به رسمیت شناختن خصوصیات فرهنگی عشایر به وسیله افراد جامعه، نگرش منفی نسبت به روند آتی زندگی عشایر، نگرش نه چندان مثب نسبت به تغییر شیوه معیشت و به خصوص عدم پذیرش و به خصوص عدم پذیرش گسیختگی از وابستگی ایلی، عجین بودن با فعالیت دامداری و عدم علاقه در رها کردن آن، حتی برای نسلهای آینده خود، علاقه وافر به توسع دامداری در دامنه ترجیحات سرمایهگذاری، آمادگی برای تحول و تنوع فعالیتهای تولید دامی، ترجیحا غیرمرتبط با مرتع از طریق ادغام دامداری-کشاورزی و ترویج صنایع تبدیلی دامی، اعمال اصل انعطافپذیری در طرحهای توسعه عشایر و ضرورت حمایت نهادها و مؤسسات اجتماعی به ویژه دولت از چنین فراگردی، نکات ملهم از اندیشه و پنداشتههای خانوارهای عشایر مورد مطالعه میباشد."