چکیده:
در مسیر انتقال به شرایط نوین و متغیر فنآوریهای جدید صنعتی در هزاره سوم که
بنیانهای فلسفی، علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع، دچار دگرگونیهای عمیق
خواهد شد و جوامع بشری در عمل ویژگیهای دوره«پست مدرنیسم»را در خود آشکار میکنند،
جوامع با چالشهای متعدد ناشی از چنین تغییراتی مواجه خواهند شد.نظام آموزشی،
میتواند در همسانسازی، هماهنگی و میانهگزینی دوباره جوامع با شرایط جدید نقش
مهمی را ایفا نماید.در این رهگذر، یکی از مقولات مهم، رسالت بسیار اساسی نظام
آموزشی در فراهم کردن شرایطی است که در آن نیروهای دانش آموخته بتوانند از
مهارتها، تواناییها و قابلیتهای کلیدی و متناسب با نیازها و شرایط دنیای صنعت و
بازار مشاغل فردا برخوردار باشند.بنابراین، ا هتمام به این امر و آسانسازی تحقق
آن، مستلزم بازنگری دوباره اهداف آموزشی، محتوای برنامههای درسی و روشهای اجرای
آنها از سویی و سنجش دوباره نیازمندیهای شغلی و حرفهای مراکز اقتصادی و صنعتی
کشور است.در این مقاله، سعی میشود تا با بررسی مجموعه مسایل موجود در مسیر پیوند
نظام آموزشی به بازار کار، ذهن سیاستگزاران آموزشی کشور با آن دسته از مهارتها،
تواناییها و قابلیتهای کلیدی متناسب با نیازها و شرایط بازار کار آینده معطوف
شود، بهطوری که با تأکید بر آنها در جهت آمادهسازی دانشآموختگان به هطور قابل
توجهی زمینه بهبود و ارتقای کارایی خارجی نظام آموزشی نیز فراهم گردد.بنابراین،
پرسش اساسی در این رابطه آن است که اساسیترین تواناییها و مهارتهایی که جوانان
جامعه برای مشارکت پیوسته در فعالیتهای مختلف اقتصادی و صنعتی آینده نیاز دارند،
کدامند؟نظام آموزشی برای تأکید بر چنین مهارتهایی چه کار باید بکند؟آیا با سطح
فعلی استانداردهای نظام آموزشی، میتوان به تربیت افراد با آن قابلیتها امیدوار
بود؟و سرانجام به چه نوع نظام آموزشی با چه ویژگیهایی نیاز داریم تا جوانان جامعه
را در مسیر توسعه مشارکت آنها، برای بهبود رشد و توسعه اقتصادی جامعه همراهی و
یاری کنیم؟
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، پرسش اساسی در این رابطه آن است که اساسیترین توانایی و مهارتهایی که جوانان جامعه برای مشارکت پیوسته و مداوم در فعالیتهای مختلف اقتصادی و صنعتی نیاز دارند، کدامند؟کدام یک از این مهارتها شانس اشتغال آنان را در بازار کار افزایش میدهد؟مدارس برای تأکید بر چنین مهارتهایی، چه کارهایی باید انجام دهند؟آیا با سطح فعلی استانداردهای نظام آموزشی میتوان به تربیت افرادی با آن قابلیتها امیدوار بود؟و سرانجام نظام آموزشی باید دارای چه ویژگیهایی باشد تا جوانان جامعه را در مسیر توسعه و ایجاد زمینه مشارکت جوانان، برای بهبود رشد و توسعه اقتصادی جامعه همراهی و یاری کند(عزیزی، 2000)؟با توجه به اهمیت آمادهسازی جوانان برای بازار کار، از نقطهنظر اقتصادی و اجتماعی، ما نیازمند یک نظام آموزشی هستیم که ضمن تحکیم ارتباط با بازار کار، بر شایستگیهای کلیدی{O1O}و اساسی مورد نیاز آن بازار نیز تأکید میکند(عزیزی، 1998).
توجه به نتایج تحقیقات انجام شده درباره نظرات و دیدگاهها و انتظارهای کارفرمایان و مدیران کارخانجات راجع به نیازهای انسانی بازار کار و بهویژه از نقطهنظر قابلیتها، نگرشها، تواناییها و مهارتهای اساسی دانش آموختگان و تحلیل خواست آنها از کارگران آینده، در اصلاح و بازنگری برنامه درسی مدرسهها مقولهای بسیار مهم است و باید به آن به عنوان عاملی پراهمیت در بهبود اهداف، ساختار و روشهای برنامهریزی درسی پرداخته شود.
در واقع به روشنی میتوان مشاهده کرد که نظام آموزشی کشور با چنین اهداف و اصولی، درست در راستای تربیت نیروی انسانی مورد نیاز بازار کار قرار گرفته است، اما وجود نارساییهایی در عمل سبب شده است تا نظام آموزشی ما در ایجاد و تقویت آن دسته از تواناییهایی که باعث بهبود وضعیت شغلی دانشآموختگان مدرسهها خواهد شد، با کاستیهای فراوانی روبرو شود(نفیسی، 1378)."