چکیده:
در این مقاله پس از ارائه تعاریف مفهومی و مقایسهای ابعاد مختلف اندیشه،
حوزههای متنوع اندیشه اجتماعی مولوی در سه مورد محور کلی طبقهبندی و تحلیل شواهد
و قرائن هر یک از آنها، از دفترهای ششگانه مثنوی ذکر شده است، طرح اجمالی مقاله
حاضر به شرح زیر است:1.اندیشه اجتماعی در عرصه شناخت1.1.تحلیل و مدارا2.1.نیرنگشناسی3.1.بینش روانشناختی4.1.کاربردشناسی2.اندیشه اجتماعی در عرصه نقد اجتماعی1.2.نکوهش زراندوزان و چاپلوسان2.2.نقد ریاست و حکومت3.2.نقد مشورت با نااهلان3.تحلیل رفتارهای اجتماعی1.3.تحلیل و تعلیل کنشها و گرایشها2.3.آسیبشناسی قضاوت3.3.تحلیل تمثیلی گزافهگویی4.3.خرافهستیزی(تحلیل و تأویل منطقی عملکرد انسان و انتساب صلاح و فساد انسان
به خود وی و مردود دانستن انتساب فرافکنانه عملکرد انسان به بخت و اقبال و گردش
روزگار).5.3.تحلیل عواقب و عقبات ظلم6.3.تحلیل ضرورت تقیه7.3.تحلیل رفتارهای غریزی انسان8.3.تحلیل تکفیر9.3.تحلیل ناسپاسی مردم
خلاصه ماشینی:
"پس اگر سنتهای پویا و پذیرفته شده جامعه در محل و موقعیت مناسب خود به کار گرفته شوند، تأثیری مثبت و کارساز خواهند داشت: ای تواضع برده پیش ابلهان وی تکبر برده تو پیش شهان آن تکبر بر خسان خوب است و جفت هین مرو معکوس، عکسش بند توست بوی گل بهر مشام است ای دلیر جای آن بو نیست این سوراخ زیر کی از آنجا بوی خلد آید ترا بو ز موضع جو اگر باید ترا همچنین حب الوطن باشد درست تو وطن بشناس ای خواجه نخست (همان، 31-2226) در واقع میتوان گفت که مولانا به روش فلاسفه جدید(کلیات فلسفه، 45)عمل میکند نه به روش فلاسفه کلاسیک، یعنی به جای ثابت انگاشتن و بدیهی تلقی کردن قرائتهای متداول از مواریث فرهنگی و اخلاقی، نخست به نقد و تحلیل این قرائتها میپردازد.
4. خرافهزدایی (تحلیل و تأویل خرافهستیزانه عملکرد انسان و انتساب صلاح و فساد فرد به عملکردش و مردود داشتن انتساب آن به بخت و اقبال و گردش روزگار): الف: چون بکری جو نروید غیرجو قرض تو کردی ز که خواهد گرو جرم خود را بر کسی دیگر منه هوش و گوش خود بدین پاداش ده جرم بر خود نه که تو خود کاشتی با جزا و عدل حق کن آشتی رنج را باشد سبب بد کردنی بد ز فعل خود شناس از بخت نی آن نظر در بخت چشم احول کند کلب را کهدانی و کاهل کند متهم کن نفس خود را ای فتی متهم کم کن جزاء و عدل را (همان، 35-430) ب: باد بر تخت سلیمان رفت کژ پس سلیمان گفت بادا کژ مغژ باد هم گفت ای سلیمان کژ مرو ور روی کژ از کژم خشمین مشو (همان، 99-1898) ج: در فتاد اندر چهی کو کنده بود زان که ظلمش در سرش آینده بود ای که تو از جاه ظلمی میکنی دان که بهر خویش چاهی میکنی (همان، 1320-1317) گذار از صورت به معنی شوریدگی و دلبردگی، هرگاه، به صورت بستر و زمینه حرکت، نمود داشته باشد، حرکت هدفدار را گرم و سر زنده نگه میدارد و رفتار اجتماعی را تهذیب و عزم و اراده را منقح و استوار میسازد اما اگر، شوریدگی، پیش درآمد فرنقتگی شود، ذوق شدن مبدل به خلسه ماندن و شوق پرواز، تبدیل، به وسوسه دانه و دام میشود."