خلاصه ماشینی:
قطعهء معروفی که برهانی هنگام وفات خود سروده و پسرش معزّی را بدینوسیله جانشین خویش معرفی کرده در برخی متون تاریخی موجود بدیگران نسبت داده شده و این موضوعی است که نگارنده اساس تحریر این مقاله را بر آن نهاده میخواهد پردهء تردید و ابهام را از روی آن برداشته تا گویندهء قطعه بطور قطع و مسلم معین شود: 1-نظامی عرضی در سال پانصد و ده که سنجر برای استفاده از خرمی بهار طوس در دشت طرق(تروق)مقام کرده بوده با قصیدهای برای تحصیل صله بدرگاه سنجری آمد و شعر خویشرا بر امیر الشعراء معزّی عرضه داشت و از آسیب زمانه و گرفتاریهای روزگار پیش او گله آغاز کرد،معزّی برای دلداری و امیدوار ساختن نظامی از آغاز کار شاعری و بیسروسامانی خود شرحی ایراد نمود که نظامی در کتاب چهار مقاله آنرا نقل کرده است: «پدر من امیر الشعرا برهانی رحمة اللّه دراول دولت ملکشاه بشهر قزوین از عالم فنا بعالم بقا تحویل کرد و در آن قطعه که سخت معروفست مرا بسلطان ملکشاه سپرد در این بیت: من رفتم و فرزند من آمد خلف صدق او را بخدا و بخداوند سپردم پس جامگی و اجراء پدر بمن تحویل افتاد و شاعر ملکشاه شدم....
عجب است از بیاستعدادی و بیتتبعی دولتشاه سمرقندی(که متاسفانهء کتاب او در دستگاه تاریخ و تتبع بمنزله یک متن تاریخی معرفی شده است)از این بابت که قسمتی از گزارش زندگانی امیر معزّی را باسم و رسم از چهار مقالهء نظامی عروضی نقل کرده و انگاه در پایان آن راجع بنظام الملک میگوید:«تا وقت یورش بغداد در حدود نهاوند ملاحده خواجه را بدرجهء شهادت رسانیدند و در وفات این قطعه را بسلطان فرستاد:چهل سال الخ.