خلاصه ماشینی:
در خاتمه باید گفت که آموزگار در روابط خود با خانوادهها باید سعی کند که از مقام اخلاقی خود نکاهد.
مثلا اگر بعلت تواضع مفرط یا عشق بجامعه خود را خدمتگزار و بندۀ آنها نشان بدهد بطور حتم احترام و شخصیت خود را از دست خواهد داد.
نه کودک باو وقعی خواهد گذاشت و نه مدرسه از این عمل او استفادهای خواهد برد بعلاوه اگر آموزگاری در یکی از آزمایشهای خود در اشتراک مساعی والدین شکست خورد باید بکوشد که در موارد دیگر موفقیت یافته یأس بخود راه ندهد اگر اولیاء کودک نالایقند و اگر از کمک باو مضایقه میکنند باید بکوشد که کودک را تا بتوان از تحت نفوذ آنها بیرون بیاورد.
اگر باوجود زحمات فراوان در راه تربیت کودک در مقابل از طرف اولیاء وی جز اظهار تکبر و خودپسندی چیزی تراوش نمیکند و اگر ارزش واقعی وی بر آنان مجهولست بدابحال اینگونه اولیاء!اینگونه موارد بسیار پیش میآید و آموزگار باید بر همه فائق آید.
او باید فکر کند که عملی را مرتکب نشده که مورد سرزنش و ملامت جامعه واقع شود و مهمتر از همه وجدان او راحت و آرام خواهد بود زیرا وظیفۀ خود را انجام داده است اگر وجدان او باو میگوید که تو وظیفۀ خود را انجام دادی امور دیگر در مقابل عظمت آن ارزش ناچیز دارند.