خلاصه ماشینی:
"آنها نمادهای صرفی نبودند که ارزششان فقط از این جهت باشد که وسیلهای برای باین تجربه دینی انسان هستند، تجربهای که در این صورت، خود واقعیت نهایی خواهد بود ارزش کلام خدا در درستی آن نهفته بود؛به عبارت دیگر، ارزش آن در این حقیقت نهفته بود که از آنچه هست خبر میداد، یعنی از آنچه در قلمرویی مرتبط با قلمروی تجربه دینی انسان وجود دارد اما فقط به این دلیل که خودش دارای واقعیت پیشین است.
سوم:نتیجه میگیریم که صورتی که آریوس از مسئله پیش-نیقیهای ارائه داد (یعنی اینکه آیا پسر، خدا است یا مخلوق؟)صورتی کاملا موجه بود؛زیرا او مسئله مذکور را در مقولههای وجودشناختی که بیتردید بر کتاب مقدس مبتنی هستند، مطرح کرد.
برای آبای کلیسا روشن بود که پسر، آنگونه که آریوس او را توصیف کرده بود، نمیتواند به کسی رستگاری ببخشد؛زیرا از نظر آریوس، پسر مانند ما مخلوقی زمانمند 1 است و همچون ما پدر او را به وجود آورده است؛نهایت اینکه، پدر به او لطف کرده و او را پسر خود قرار داده است اما پسر نمیتواند در حق ما لطفی کند.
به نحوی بنیادیتر، این پاسخ موضوع کلام خدا را مطرح میکند:کلام خدا چیست؟آیا باید کلام خدا را با اثرش در تجربه یکی گرفت بهطوری که آنچه من تجربه میکنم همان چیزی باشد که خدا گفته است؟به عبارت دیگر، هنگام شنیدن کلام خدا آیا من فقط در حال صحبت کردن با خودم هستم یا اینکه کلام خدا واقعا یک کلام است، یعنی چیز با معنایی که کس دیگری آن رابیان کرده است و مفاهیم و مطالبی را دربردارد که گوینده در آن گنجانده است نه من؟همذاتی، نشاندهنده دیدگاهی است که در خصوص این موضوع اتخاذ شده است."