چکیده:
آنچه انسان شناسی کار بردی را در صد اهمیت قرار میدهد.تحلیل مسایل انسان و
آگاهی از اثرات مربوط به تغییر عوامل و انگیزههای مربوط به زندگی گروههای انسانی
خاص است.که گاه همه عناصر زندگی روزمره انسان از بهداشت، کمبود پزشک و درمان و
بیماریهای لا علاج تا میزان بیکاری، اثرات سمپاشی، باروری و مرگ، میزان رشد و خدمات
دولتی را در بر میگیرد.مسلما انسان شناسان کار بردی به تغییر کیفیت زندگی و ارزشگذاریها و رشد و توسعه
زندگی مردم کمک میکنند، اما، همه این مسایل در قلمرو و چگونگی توسعه نقش دارند و
مطالعات تطبیقی و دادههای توصیفی میتوانند نگرانیهای انسان شناسان را در خصوص
زندگی مردمی که در بین آنها میزیستهاند بر طرف کنند.از آنجا که همواره نوعی
اختلافات فرعی در جوامع مختلف به چشم میخورد، به ناچار رفتارها و عقاید آنها با هم
متفاوت خواهد بود و کار برد انسان شناسی فرهنگی در این جوامع به درجات مختلف
مشخصههای ویژهی را عیان خواهد ساخت.پس، این سخن که کاهش تفاوتهای فرهنگی در عصر
ما، رشته انسان شناسی را به پایان کار خود نزدیک کرده و رساتش به اتمام رسیده است،
شباهت به یک طنز و شوخی عامیانه دارد که فقط در میان گروهی خاص در جریان است و در
خور مکاتب علمی نیست.
خلاصه ماشینی:
"تا جنگ جهانی دوم تقربیا تمام انسان شناسان در ایالات متحده آمریکا در کالجها، دانشگاهها و موزهها استخدام میشدند و انسان شناسی کار بردی عملا در این کشور وجود نداشت، تا اینکه در سال 1934دفتر امور سرخ پوستانوخدمات حفاظت خاکاز انسان شناسان خواستند تا در برنامه ریزیها برای باز بینی نحوه استفاده از منابع طبیعی و همچنین کمک به سرخ پوستان برای اداره امور خود، شرکت کنند(جورج ام.
یکی از مهمترین و مشکلترین مسایل برای انسان شناسی کار بردی نیاز به آگاهی از تمام (1) society for applied anthropology اثراتی است که در نتیجه یک تغییر پیش بینی شده در جمعیت خاص به وجود خواهد آمد.
بدون توجه به فایده این تغییرات از نظر ما و یا مردمی که آن را تجربه میکنند، ممکن است این پرسش مطرح شود که جهان امروز چگونه، علم انسان شناسی و به خصوص انسان شناسی فرهنگی را تحت تأثیر قرار میدهد؟ بعضی از انسان شناسان فرهنگی نگران این امر هستند که با از میان رفتن جهان ابتدای یا غیر صنعتی-که در گذشته دادههای اصلی انسان شناسی را برای مطالعات و تحقیقات فراهم میکردند-رسالت آنها نیز به اتمام میرسد(دیوید کاپلان و روبرت ا.
به عنوان مثال، بسیاری از انسان شناسان شروع به مطالعه الگوهای فرهنگی غیر ارادی یا نا آگاهانه یعنی تمام عادات روانی و بدنی که در یک جامعه خاص بین افراد آن مشترک است، کردهاند: حالت مردم در شرایط مختلف چگونه است؟چگونه مینشینند؟با دستها و پاهای خود چه میکنند؟آیا به هنگام صحبت به چشم مصاحب خود نگاه نمیکنند؟تمام اینها اعمالی هستند (1) urban anthropology که برای مطالعه مناسبند."