خلاصه ماشینی:
"مفهوم وجدان جمعی (Collective Consciens) و مغز گروهی (Group mind) را مطرح میسازد، به تعمیمی تجربی در خصوص رابطهمعکوس بین همبستگی و تشکل اجتماعی (Social Intergration) و نرخ خودکشی دست میزند، مفهوم آنومی (Anomie) را در اشاره به وضعیتی اجتماعی که در آن فرد فاقد معیار یا نسجه و قاعدهای جهت رفتار است و یا بین هنجارهای اجتماعی تضاد و تشدد وجود دارد بکار میبرد، و در مجموع خودکشی را بعنوان شاخصی جهت نشان دادن زوال و نقصان اخلاق، فقدان همبستگی و انسجام اجتماعی، کاهش پیوند و ارتباط مولد و معقولی بین فرد و جامعه و اختلال در کارکرد نرمال و مطلوب کنترل کنندههای اجتماعی و تنظیمکنندههای رفتاری مطرح میسازد.
ماریس (Maris,9791) دورکهایم را یکی از پیشروان و پیشگامان کاربرد روشهای تحلیل چند متغیره بشمار میآورد که غالب همبستگیهای مفروضه بین نرخ خودکشی و متغیهای اجتماعی را با همین روش تبیین میکند مثلا وی با برقراری رابطه مستقیمی بین پروتستانیزم (Protestanism) و نرخ خودکشی آن را در یک جدول متقاطع دو بعدی نمایش میدهد: دورکهایم خودکشی را هر نوع مرگی تعریف میکند که مستقیما یا بطور غیر مستقیم از عمل مثبت یا منفی فرد خودکش که از نتیجه عمل خود مطلع باشد ناشی میشود 16 .
به عقیده دورکهایم در برابر چنین شرائط اجتماعی که بعنوان بلایای جمعی به حساب میآیند، سازگاری تثبیت شده برخی از افراد و گروهها دچار دگرگونی سریع شده و مکانیزمهای روانی-اجتماعی آنان فلج میگردد، بطوریکه سازگاری مجدد و سریع آنها غیر ممکن میشود و زمینه برای خود نابودی و انتحار فراهم میسازد بنظر دورکهایم تنها پدیدهای که میزان خودکشی را کاهش میدهد جنگ است."