چکیده:
انقلاب اطلاعاتی در دو موج 75-1945 و 95-1975، تمامی مناسبات اجتماعی را در پهنه
جهانی دگرگون کرد.این فرایند که همچنان ادامه دارد با جهانی کردن نوعی از فرهنگ،
مقاومتهای بیشماری را چه در کشورهای مبدأ و چه به ویژه در کشورهای پیرامونی
برانگیخت.ضرورت توسعه تکنولوژیک از یک سو و ناهمسازی تکنولوژی جدید با فرهنگ سنتی
از سوی دیگر، سرچشمه بحران عمومی هویت فرهنگی در کشورهای در حال توسعه بوده است که
کلید حل آن تا اندازه زیادی در گسترش و تعمیق مطالعات فرهنگی کاربردی است.انسانشناسی کاربردی در همان حال که گرایش عمومی علوم انسانی به کاهش مرزبندی
بین رشتههای گوناگون و رویکرد چندگانه و بینرشتهای به موضوع واحد تحقیق را
میپذیرد، بر آن است که با یافتن یک راه حل روش- شناختی مناسب، با ایجاد موازنه
میان دو رویکرد کمی و کیفی، عامگرا و فردگرا، عمق لازم را به مطالعات خود بدهد و
در عین حال اعتبار علمی این مطالعات را نیز حفظ کند.تحقیق این امر تنها با درک روشن
و آیندهنگری کافی نسبت به فرایندهای فرهنگی معاصر ممکن است.
خلاصه ماشینی:
"انسانشناسی کاربردی در همان حال که گرایش عمومی علوم انسانی به کاهش مرزبندی بین رشتههای گوناگون و رویکرد چندگانه و بینرشتهای به موضوع واحد تحقیق را میپذیرد، بر آن است که با یافتن یک راه حل روش- شناختی مناسب، با ایجاد موازنه میان دو رویکرد کمی و کیفی، عامگرا و فردگرا، عمق لازم را به مطالعات خود بدهد و در عین حال اعتبار علمی این مطالعات را نیز حفظ کند.
بودون در ارائه نظریه فردگرایی روششناختی خود ضمن آنکه فردگرایی در این مفهوم را از فردگرایی اخلاقی و حتی جامعهشناسی(یعنی قائل شدن به اختیارات گسترده فرد در فرایندهای اجتماعی)تفکیک مینماید و آن را این گونه تعریف میکند:بنابراین اصل فردگرایی روششناختی برای تببین هر پدیده اجتماعی، چه پدیدهای جمعیتشناختی باشد، چه به حوزه علوم سیاسی تعلق داشته باشد، ناگزیر هستیم انگیزههای افرادی را که در آن پدیده سهیم هستند بازسازی کنیم و آن پدیده را به مثابه حاصل جمعی از رفتارهای فردی که خود ناشی از آن انگیزهها بودهاند، تلقی نماییم(بودون 1987، صص 45-30).
در این زمینه میتوانیم به فرایند فرهنگی جهانی شدن به صورتی معکوس، از پیرامون به مرکز، بنگریم و این پرسش را مطرح کنیم که آیا این فرایند را نمیتوان نوعی تمایل روششناختی و معرفتشناختی برای شئ کردن عمومی و جهانشمول از طریق فرایند یکسانسازی و متحدالشکل کردن تمامی روابط، مناسبات و افراد به حساب آورد؟آیا نخستین قدم همان گونه که مشاهده میشود از طریق یکسانسازی ساختهای نمادین، اسطورهشناختی و به ویژه زبان نیست، و آیا چنین حرکتی میتواند موفق باشد؟از میان بردن تفاوتها و یکسانسازی، قدمی است برای ایجاد امکان اجرایی روشهایی کاملا کمی، به سادهسازی گذار از کیفی به کمی."