چکیده:
در چهار دهه گذشته، رنان ایرانی شاهد تغییرات اجتماعی شگرفی بودهاند.پیش از
انقلاب اسلامی، در چارچوب نظریه نوسازی و در سایه استراژدی رشد و تصمیمگیریهای
سطوح بالای مدیریت کشور برای مردم(رهیافت از بالا به پایین)، تغییراتی ایجاد شد.
نتیجه این دسته از دگرگونیها، پیدایش قشر کوچکی از زنان تحصیلکرده در جامعهای بود
که ویژگی بارز آن را میتوان در نابرابریهای اجتماعی-اقتصادی خلاصه کرد.در بیست سال گذشته، شاخصهای حساس به جنسیت، پیشرفتها و عقب ماندگیهایی را نشان
میدهد.تغییرات در وضعیت زنان را میتوان در دو طبقه اجتماعی جستجو
کرد:1)نخبگان؛زنان با تحصیلات دانشگاهی، غالبا شاغل و روابط اجتماعی گستردهتر
و2)توده زنان سنتی؛اغلب خانهدار، مذهبیتر و با سطح آموزشی پایینتر.در تغییرات پیش آمده هم نیروهای بیرونی مؤثر بودهاند و هم نیروهای درونزا؛که
آموزش دختران جوان و نقش رسانهها، در مجموعه نیروهای درونی، اهمیت بیشتری دارد.پیامد این تغییرات برای طبقهدوم الگوهای متفاوتی از هنجارها و شبکه گستردهتری
از روابط اجتماعی بوده است.به طوری که هم اکنون جامعه زنان خواستار پایگاه اجتماعی
بالاتر و مشارکت در تصمیمگیریهای جامعه است.این فرآیندی است که تازه آغاز شده و در
دهههای آینده جامعه با انتظارات ارتقا یافته زنان ایرانی روبهرو خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"در نتیجه در این مقاله، در قالب یک مطالعه اکتشافی، تا آنجا که امکان دارد، به سؤالهاییی که در پی میآید، پاسخ گفته میشود:1)در هر یک از دورهها با دیدگاههای توسعه و استراژدیهای انتخاب شده، کدام بخش از فعالیتهای اقتصادی یا اجتماعی نقش محوری یافته و بر این اساس چه تحولاتی در وضعیت زنان پیش آمده است؟2)نابرابریهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در کل جامعه و فاصله نخبگان و توده مردم درباره مسایلی که به طور مستقیم با زندگی زنان ارتباط دارد، چگونه تحول یافته است؟و 3)برآیند این تحولات، جامعه ایران را با چه انتظاراتی از جانب زنان مواجه خواهد کرد؟ روش شناختی ضرورت شناخت چگونگی تغییرات در شرایط زنان ایران و تلاش برای پیشبینی تحولات آینده و انتظاراتی که احتمالا جامعه با آن مواجه خواهد بود، ایجاب کرد که یافتههای پژوهشهایی که در نقاط مختلف ایران صورت گرفته با اطلاعاتی که از کل جامعه زنان کشور مرکز آمار ایران گردآوری کرده، تلفیق و از نتایج آن بتوان به سؤالهای اساسی تحقیق پاسخ داد.
گرچه کماکن روشهای اندازهگیری نیروی کارزنان شاغل در بخش کشاورزی تعداد آنها را بسیار کمتر از آنچه در پژوهشهای موردی آمده است، نشان میدهد و طبق تحقیقات انجام شده در سراسر کشور این رقم در حدود 50 درصد (شادی طلب 1375، ص 88)است؛اما آنچه تحول جدیدی در جامعه روستایی ایران به شمار میآید، حرکت خزنده استقلال اقتصادی زنان روستایی است."