چکیده:
سؤال اصلی مطرح شده در این مقاله این است که:«تغییرات فرهنگی در ایران معاصر بر
اساس کدام یک از دو فرآیند، تعارضی یا توافقی صورت گیرد؟آیا این روند پیوستاری
مشتمل بر روندهای توافقی-تعارضی است؟»سؤال فوق با این فرض که جامعه ایران دچار
تغییر شده و نیروهای اجتماعی مؤثر در جریان تغییر در مقایسه با گذشته متفاوت
میباشند، بررسی شده است.از طرف دیگر، در جامعهشناسی نظری به تبیین نحوه تغییرات
ایجاد شده بر نقش عوامل متعدد، که بعضی مواقع همگرایی دارند و در بعضی موارد معارض
با هماند، اشاره میشود.برای شناسایی روند تغییرات، ضمن بررسی موضوعات نظری و انتخاب رویکرد نظری جدید،
به طراحی مطالعه تجربی در کل کشور پرداختهایم.در این بررسی که با حجم نمونه 2532
میباشد از تکنکیک پرسشنامه بهره گرفتهایم.بسیاری از سؤالهای به سنجش رود تغییرات
فرهنگی کمک میکنند.پس از بررسی اطلاعات به دست آمده، نتایج زیر حاصل شد:تغییرات فرهنگی بر اساس
پیوستاری که دربردارنده دو فرآیند مکملی تعارضی و توافقی است، صورت گرفته است.با
وجود اینکه بسیاری از مردم به طور توافقی میل به ارزشهای مشترک جدید و نزدیک به هم،
از قبیل اهمیت قایل شدن برای خانواده، دین، سیاست، دوستان، و جهان مدرن دارند، ولی
در اینکه چه تفسیری از ارزشهای جدید(بر اساس سن، جنس، و تجربه زندگی)دارند، متفاوت
و بعضا معارض میباشند.برای نمونه بعضی از تفاوتها عبارتاند از:میزان مشارکت زنان
در مقایسه با مردان در تصمیمگیری درون خانواده، نحوه انجام دادن عبادات جوانان در
خانه در مقایسه با دولت دموکرات برای جوانان و...در حالی که اکثریت مردم ایران
دارای ارزشهای مشترک و شبیه به هم-چون اهمیت قایل شدن برای خانواده، دین، دوستان،
کمک به دیگران و کار سیاست-هستند.
خلاصه ماشینی:
"واژه ethnomethodologie که در ایران به غلط روششناسی مردمی ترجمه شده است در حقیقت نوعی روش مردمشناختی است که جامعهشناسان برای مطالعات اجتماعی خود در سطح خرد(بین فردی)از آن بهره میگیرند و معتقدند که امروزه دیگر پرسشنامههای جامعهشناختی پژوهشگران جامعهشناس وافی به مقصود نیست و همه عناصر تحقیق را در یک جامعه سنتی یا مدرن نمیتوان با پرسشنامه به تحقق رساند از این رو به روشهای مردمشناختی یعنی وارد شدن در قلمرو تحقیق(محل تحقیق)را برخورد چهره به چهره(همچون پژوهشهای مردمشناسی در زمین تحقیق) الزامی میدانند در این صورت به جای«روششناسی مردمی»، که معنای آن مبهم است، بهتر است«مطالعه جامعه با روش مردمشناسی»به کار رود.
قصد ما، همچون نظامی که در الگوی مصرف بیان کردیم، رسیدن به پاسخ این سؤال است که آیاساز و کارهای جاری فوتبال درایران مبتنی بر تعارض یا توافق یا ضرورت دیگری است؟برای یافتن پاسخ نمونههایی را که مؤید سؤال ما است، بررسی میکنیم:فوتبال ایرانی، به طور ضمنی، توافق مربوط به بازی بازیکنان ایرانی با ایرانی نیست، یعنی مربوط به بازی باشگاهها نیست بلکه به طور ضمنی داوران، تماشاچیان و بازیکنان به توافق میرسند که در انتخاب داور، بازیکن، صحنهها، نمایشهای میدانی برای غلبه بر فلان یا بهمان تیم خارجی با هم توأم شوند تا تفاوتهای اجتماعی فرهنگی و حتی سنتی و جدید، در هر تیم و مرتبط با تماشاگر و بازیکن و منتقد فوتبال، به نوعی یکپارچگی در صحنههای بین المللی منجر شود."