چکیده:
در نوشتاری چنین آمده است که:فقه متکفل اعمال ظاهر یا ظواهر اعمال است.خواه در عبادات،خواه در معاملات،یعنی در عرصهء اعمال عبادی فردی و معاملات و روابط اجتماعی،سخن فقه از حد ظواهر درنمیگذرد و فقیه-علی الأصول-به بیش از ظاهر نظر ندارد...فقه جز به حد اقلی از نماز کار ندارد،نه اینکه با نماز بهتر و عمیقتر مخالف است، بلکه به این معنی که وجوع عمیقتر نماز به فن فقه،مرتبط نیست.چراکه فقه جز از ظواهر سخن نمیگوید.خمس و زکات هم همین حکم را دارند...وجود حیلههای فقهی در فقه به خوبی از دنیای بودن فقه حکایت میکند(یعنی از غیر کافی بودن آن برای سعادت اخروی)این حیلهها را عوام نمیدانند.بلکه فقهاء به مردم میآموزند...خلاصه اینکه فقه فقط متکفل بیان صحت و فساد ظواهر اعمال و عمل ظاهر است و قدمی از این حد فراتر نمیرود.اسلام فقهی لزوما اسلام واقعی نیست.بدینمعنی که فقه به اسلام ظاهری قناعت میکند و به واقعی یا صمیمی بودن یا نبودن ایمان کاری ندارد.کفر فقهی هم کفر واقعی نیست...نماز فقیه پسند لزوما نماز واقعی نیست.روزه فقیه پسند،لزوما روزهء واقعی نیست...باید مرز اعمال فقهپسند و دینپسند به درستی از یکدیگر بازشناسی شود.این مسأله در قلمرو معاملات به مراتب آشکارتر است.در آنجا فقه به درستی در جامهء یک علم دنیوی تمام عیار ظاهر میشود و انواع حیلهها را برای حل مشکلات حقوقی میآزماید و انعطاف فوق العادهای را از خود نشان میدهد(کیان شماره 32).
خلاصه ماشینی:
"بلکه مقصود بصیرت در امور دین است از این سخن چنین استفاده میشود که فقه در لغت به معنای همان فهم است و در اصطلاح احادیث و محدثین بصیرت در دین و در اصطلاح فقهاء علم به احکام شرعی از روی ادلهء تفصیلی میباشد ادلهء تفصیلی کتاب،سنت،اجماع و عقل است.
حال آنکه کسی که فقط با اقرار زبانی،نام مسلمانی بر خود نهاده،در وجودش طمع ثواب و خوف عقاب راه نیافته و دلش به نور ایمان جلا نیافته و در مرحلهای نیست که خود را از گناهان به دور دارد و در صورت ارتکاب گناه،خود را با آب توبه و استغفار شتسشو دهد.
آیا بهتر است به افراد فرصت اصلاح و تهذیب داده شود یا فرصت از آنها سلب گردد؟ اکنون که معنای فقه و ایمان و اسلام روشن شد،نوبت به بررسی این مطلب میرسد که آیا فقه،فقه برای مسلمانانی است که اقرار به شهادتین کردهاند،یا برای همهء مسلمانان است،اعم از مسلمان مؤمن و غیرمؤمن؟بحث آیندهء ما تحت عنوان«قلمرو فقه»پاسخگوی همین سؤال است."