چکیده:
...کاربرد سجع و موازنه در گلستان، گوشهای از هنر نماییهای سعدی است و
آنچه بیشتر نثر شیرین و دلانگیز او را سرشار از ترنم و تازگی نموده، ذوق زیبایی
ستایی و ذائقه موسیقیشناسی سعدی است که آهنگ درونی کلام او را انباشته، و بمثابه
شعر، در گلستان رایحه هنر و زیبایی پراکنده است.
خلاصه ماشینی:
"در گلستان نغمه بلبل، مبشر اردیبهشت و بهار است: اول اردیبهشت ماه جلالی بلبل گوینده بر منابر قضبان 14 و چون شب در بوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت میافتد، صوت و نغمههای پرندگانی که بر روی درختها آهنگ طرب ساز کردهاند، ذهن و روح سعدی را پر میکنند:«دوحة سجع طیرها موزون 15 و در اخلاق درویشان حکایتی دارد که دستاری از سرو دیناری از کمر میگشاید و پیش مطرببی بد آواز مینهد و چون یاران، ارادت او را خلاف عادت میبینند و ملامتش میکنند که چرا خرقه مشایخ به چنین مطربی دادی، میگوید:«بعلت آنکه شیخ اجلم(ابن جوزی)بارها بترک سماع فرموده است و موعظه بلیغ گفته و در سمع قبول من نیامده، امشبم طالع میمون و بخت همایون بدین بقعه رهبری کرد تا بدست این، توبه کردم که بقیت زندگانی گرد سماع و مخالطت نگردم.
» 21 همچنین در آخرین حکایت از باب چهارم آمده است: 22 «ناخوش آوازی که به بانگ بلند قرآن همی خواند صاحبدلی برو بگذشت گفت ترا مشاهره چندست گفت هیچ گفت پس این زحمت خود چندین چرا همی دهی گفت از بهر خدا میخوانم گفت از بهر خدا مخوان: گر تو قرآن برین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی و کوتاه سخن آنکه سعدی، چنان از بد آوازی بیزاری و نفرت دارد که میگوید: نه عجب گر فرو رود نفسش عندلیبی غراب هم قفسش 23 و بیدانشی را که در برابر مردی دانشی، با بیشرمی گردن میافرازد، با نوای خوش حجاز و کوبش گوشخراش طبل میان تهی غازی، مقایسه میکند: «بلند آواز نادان گردن افراخت که دانا را به بیشرمی بینداخت نمیداند که آهنگ حجازی فرو ماند ز بانگ طبل غازی» 24 (18)-همان کتاب، باب دوم، ص 85."