چکیده:
اکثر تحقیقات انجام شده در زمینه تحول اخلاقی از روش پیاژه و کالبرگ الهام
گرفته است.هر دو روان شناس بر این باورند که دستیابی به تحول شناختی، شرط لازم برای
تحول اخلاقی است.پیاژه با تحلیل مواضع اندیشمندانی چون کانت، دورکیم و بووه با توجه
به پژوهشهایی که در زمینه واکنشهای کودکان در رعایت قانون انجام داد، دو دوره
متوالی در تحول اخلاقی شناسایی کرد که در این مقاله به کاربردهای آن خواهیم پرداخت.کالبرگ، در گسترش نظریه پیاژه، تلاش کرد تا قضاوتهای اخلاقی کودکان و نوجوانان
را با توجه به برداشتهای متفاوت آنها از عدالت در سطوح مختلف تبیین کند.او کودکان و
نوجوانان را فیلسوفان اخلاقی میخواند و معتقد است که آنها خود ارزشهای خود را
میسازند(1968، 1981).کالبرگ و بسیاری از محققان شناختی معتقدند که تحول اخلاقی کودکان و نوجوانان و
دستیابی آنها به سطوح بالاتر، نیاز به جو و فضایی دارد که امکان بحث آزاد و
جستجوگری را فراهم آورد.همچنین معتقدند که روشهای منفعلانه و مبتنی بر اطاعت
کورکورانه نمیتواند در تربیت اخلاقی دانشآموزان مفید افتد.نتایج تحقیقات انجام
شده نشان میدهد که با برانگیختن کنجکاوی و ارتقاء ساختهای شناختی یادگیرندگان،
میتوان آنها را به سوی ارزشهای بالاتر سوق داد.ولی تغییر در محرکهای محیطی به
درونی شدن ارزشها منجر نمیشود. به عبارت دیگر، برای کمک به تربیت اخلاقی
دانشآموزان، استفاده از محرکهای محیطی نظیر تنبیه و تشویق چندان مفید فایده نیست.
خلاصه ماشینی:
"در اینجا، سؤال اساسی این است که مربی چگونه باید با توجه به تواناییها و تجربیات خود انگیخته و فعال کودک و ایجاد فضایی برای درک متقابل و احترام به دیدگاه دیگران، زمینه را برای درونی کردن ارزشها فراهم آورد.
پیاژه نتایج بررسیهای خود در زمینه تحول اخلاقی را در کتاب«قضاوت اخلاقی در کودک» به شرح زیر خلاصه کرده است: -در فصل اول، نگرش کودکان به قوانین در حین بازی کردن با مهرهها مورد بررسی قرار گرفته است.
برای مثال پیاژه از کودکی میخواهد که در مورد گناه دو کودک قضاوت کند که یکی از آنها قصد دارد با پر کردن قلم خود نویس پدرش به وی کمک کند، ولی وقتی در دوات را باز میکند، آن را میریزد و لکه بزرگی روی میز، ایجاد میکند.
از تحقیقات کالبرگ میتوان دریافت که دلایل افراد در توجیه رفتار و اعمال خود، تفاوتهای معنی داری با یکدیگر دارند و در حالیکه نادرستی تقلب از نظر یک فرد به دلیل گرفتاریهای بعدی مانند ترس از زندانی شدن است، از بین رفتن اعتماد بین افراد جامعه میتواند از جمله دلایل دیگر در این مورد به حساب آید.
تحقیقات روانشناسان شناختی نشان داده است که دستیابی دانشآموزان به مراحل بالاتر اخلاقی، تنها در گرو رشد شناختی آنها نیست، بلکه قرار گرفتن فرد در موقعیتهای طبیعی، حل مسائل اجتماعی و اخلاقی و اندیشیدن فعالانه درباره آنها است که موجب درونی شدن این ارزشها میشود.
به علاوه، بسیار مهم است که لزوم رعایت قوانین برای افراد مشخص شود و آنها خود به این نتیجه برسند که زندگی گروهی بدون پایبندی به ارزشهای اخلاقی به هیچوجه امکانپذیر نیست."