چکیده:
وجود تعدد و تنوع در تعاریف دین،نه به معنی غیر محصل بودن تلاشهای نظری دینپژوهان سلف در این راه است و نه مانع از ادامهی آن توسط دین- پژوهان بعد از ایشان میشود.مهم،حصول اشراف بر فحوا و غلبه بر تکثر آنها است که از طریق گونهشناسی به دست میآید.رایجترین گونهشناسی از تعاریف دین،جداسازی آنها برحسب جوهری یا کارکردی بودن تعریف است که چون نمیتوانست انواع موجود و متصور را به خوبی پوشش دهد،کنار گذاشته شد و مبنای دیگری ذیل عنوان تحویلی-غیر تحویلی اتخاذ گردید.اینگونهشناسی علاوه بر کمک فوق،امکان و شرایط لازم برای عرضهی تعریف دیگری از دین را فراهم میآورد که از شمول و تطابق بیشتری نسبت به تعاریف موجود برخوردار است.دین به مثابهی عامل انگیزهبخش و نشان دهندهی راه و مقصد فراروی، تعریف مختار این مقال است که اعتبارش را علاوه بر براهین و قیاسات مبناشناختی،از تعابیر قریب المعنای دینپژوهان دربارهی دین گرفته است.
Presence of plurality and diversity in the definitions of religion doesn’t mean either non-productive theoretical endeavor of the previous researchers of religion or an impediment to continue through later researchers of religion. Significantly، attainment of their tenor and overcome upon their multiplicity are the things that are acquired through typology. The most prevalent typology، thus، from definitions of religion، is its separation on the basis of a Substantive or a Functional that was not being able to fully cover the existing and conceivable entities and consequently، another foundation was borrowed as a reductive or non-reductive. This diversification، apart from the above-mentioned help، provided opportunities and conditions for offering another definition of religion that enjoys larger coverage and conformity compared to the existing definitions. The religion as motivate and expresser of path and destination of transcendence، is the accepted definition of this article whose credence، apart from logical reasons، has been taken out from the interpretations of researchers about the religion.
خلاصه ماشینی:
"5. از آنجا که تنها تعاریف حقیقی و ناظر به موضوع،تعاریف غیر تحویلی هستند، تعریف مختار ما از دین نیز به این دسته از تعاریف تعلق دارد و از میان انواع پدیداری، ذاتی،غایتشناختی و کلامی آن،به تعریف مبناشناختی قسم دو و تعریف وجودی قسم سه نزدیکتر است.
حال این پرسش مطرح است که تعریف دین به فراروی و جستوجوی آن به عنوان خصلت ذاتی در انسان یا به مثابهی غایت در ادیان که مربوط به ما قبل و ما بعد دین است،آیا تعریف ما را نیز مشمول همان نقد و نقصان کارکردگرایی نمیسازد؟ پاسخ این است که تصریح بر وجوه سهگانهی فراروی،راهی است به سوی تأمل در فحوای آموزهای و تعلیمات عملی ادیان که به انحای مختلف انسان را بدان خواندهاند؛و همین آن را از بیاعتنایی نسبت به چیستی ادیان و تبدیل شدن به یک تعریف تحویلی مصون میدارد.
گام نخست در دستیابی به این تعریف،شاید یک مبادرهی قیاسی بوده است؛زیرا به جای تعریف براساس واقعیت موجود ادیان و استقرا و تجرید از آنها و به جای جستوجوی عنصر اساسی دین در ابتداییترین صورتهای آن به روش جوهرگرایانهی دورکیمی،سراغ تعریف دین از طریق بررسی اصلیترین خصال انسانی از یک سو و نابترین ویژگی مشترک ادیان از دیگر سو رفته است؛اما در گامهای بعدی و به منظور اصلاح و تأیید برداشت اولیهی خویش،به سراغ صورت نوعی ادیان موجود رفته و نتیجهی حاصل را با دیگر تعاریف ارایه شده از دین مقایسه کرده است.
leuba,james,henry,(1912),the Psychological study of religion: lts origin,function and future,new york:macmillan."