چکیده:
ماشاءاللّه آجودانی در این گفتوگو تلاش میکند در مقام منتقد جریان روشنفکری، تجدد ایرانی و مشروطه ایرانی را مورد کنکاش قرار دهد. از نظر وی مشروطه ایرانی با تقلیل مفاهیم اندیشه تجدد و مدرنیته شکل گرفته است. اگر چه روشنفکران به دلیل محدودیتهای فرهنگی و استبداد، ناچار به این تقلیل بودند. لکن این ناچاری از نظر آجودانی مانع از معضلات وخطراتی که این تقلیل برای جریان تجدد در ایران در پی خواهد داشت، نمیشود و بایستی در علل این ناچاری کنکاش کرد. از نظر وی علت اصلی این محدودیتها از طرفی به خود سنت برمیگردد که به اندازه کافی پویا و شکوفا نبوده است که موجب زایش تجدد و مدرنیته بومی شود و از طرف دیگر روشنفکران نیز تلاشی در این جهت نکردند که با نقد سنت به تجدد بومی دست پیدا کنند، بلکه به صورت سطحی دست به همانسازی و تقلیل مفاهیم جدید زدند. درباره مطالب آجودانی در این گفتوگو به چند مطلب اشاره شده است.
خلاصه ماشینی:
"در آن دوره استبداد و در جامعه اسلامی آن زمان، مطرح کردن مسائل مربوط به مشروطیت، بدون در نظر گرفتن الزامات و امکانات حکومت استبدادی و جامعه اسلامی، اگر نه غیرممکن، لااقل کار سادهای نبود و به همین جهت، بسیاری از مشروطهخواهان لائیک و غیرمذهبی هم ظاهرا از سر حسن نیت و برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود و جا انداختن هر چه سریعتر نظام پارلمانی مشروطیت، دست به نوعی »این همانی« یعنی مطابقت دادن اصول مشروطیت با اصول و قوانین شرع زدند.
برخلاف دوره مشروطیت که دیدگاه مثبتی نسبت به اندیشه و تمدن غربی و دستاورد جدید مدنیت انسانی وجود داشت و روشنفکران آن دوره با خوشبینی، مهربانی و با علاقه به این مدنیت و فرهنگ نگاه میکردند، در دوره حکومت پهلوی دوم تحت تأثیر اندیشههای مارکسیستی در ایران، مدنیت غرب و تمام دستاوردهای مدنی آن، یک بار اقتصادی چپاولگرانه به عنوان استعمارگر و استثمارگر و در یک کلمه، نام امپریالیسم به خود گرفت.
اما طرح مشروطه در آن زمان در واقع ظهور قالب جدید را اعلام میداشت و نشانگر این بود که قالب بعدی برای اندیشه تشیع که این اندیشه باید با آن دست و پنجه نرم کند، قالبی از نوع مشروطه و جمهوری است و اینکه میبینیم مسائل مشروطه و پرسشهای آن هنوز زنده است، به این دلیل است که تاریخ این قالب به سر نیامده است و هنوز غرب ارائه کننده قالبهای مقدور زمانه است."