چکیده:
دوران معاصر، دوران دل مشغولی انسان معاصر جدید در باب معمای "هویت" است. دانش و قدرت، توشه انسان د راه شناخت کیستی و چیستی "خود" در برابر "دیگری" است. به همین گونه مفهوم "هویت ملی" نیز پدیده سیاسی و اجتماعی عصر جدید است، هرچند که بنیان های آن در تاریخ گذشته قرار دارد. هویت ملی جدید در ایران با انقلاب مشروطیت و با بازآفرینی گفتمان هویتی در تاریخ گذشته و وضعیت جدید ایران شکل گرفته است. از این زمان به بعد است که روشنفکران ایرانی تلاش مداوم برای شکل دهی به گفتمان هویت ایرانی در برابر "دگر" غرب را آغاز کرده اند. در این مقاله، تلاش شده است تا برخی از وجوه اقدامات انجام شده در جهت هویت سازی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"به اعتباری میتوان ایلیت را به نوعیناسیونالیزم ابتدایی تعبیر کرد که در جریان تحولات تاریخی،ابتدا خود را باجریانهای سیاسی و فرهنگی فراقومی(فراایلی و فراطایفهای)همساز کرده وهویت قومی همراه با هویت سیاسی امپراتوری و یا با هویت دین جهانیهمچون اسلام و مسیحیت درهم آمیخته و سپس در دوران جدید با پیدایشدولتهای ملی به گونهای تازه در قلمرو آنها احیاء شده است.
گاه در مقابل"دگر خارجی"خود یعنی روم باستان وتورانیان،گاه در آمیزهای با آئینهای جدید،زمانی در برابر هجمه شالودهشکن سایرملل و گاه نیز در برابر فراروایت غرب و مدرنیته در اندیشه"هویت"خویش گرفتارمیآمده و راه برونرفتی از چنبره این"معما"میجسته است: «ایران همراه دو همزاد بدخواه و توطئهگر زاده میشود.
برخی دیگر از روشنفکران ایرانی نیز تلاش میکنند که گفتمانهای خود را پیرامون"دقایق مشابه"با آنچه در بستر گفتمانهای روشنفکر مدرن غربی امکان تکرارپذیری ومعنییابی داشت،مفصلبندی و ساماندهی نمایند اما به تعبیر آجودانی: «از آنجا که تجربه چنان مفاهیمی را نداشتیم،یعنی وقتی حکومت ملی،مجلس ملی و حکومت قانونی یا مشروطه نداشتیم،نمیتوانستیم چنانمفاهیمی هم در زبان داشته باشیم.
بدینسان،آشتی دادن معرفتشناختی سه پارادایم و سازواره کردن چند گفتمان غیرقابل تطابق و در نتیجه ترسیم رابطه حاصل جمع صفر بین غرب و اسلام و ایرانیت واسلامیت(از این منظر فرد مجاز بود بدون هیچ ستیزش و خللی هم یک مسلمان باشد وهم یک انسان مدرن غربی،هم یک مسلمان ماقبل اسلام باشد و هم یک ایرانی مابعداسلام)شرایط را برای بروز و ظهور"بحران هویت"فراهم ساخت."