چکیده:
جهان اسلام مشتمل بر اقوام و ملل گوناگونی است که علیرغم تفاوت های فرهنگی، نژادی، زبانی و مذهبی، همگی به عنوان پیروان آیینی خاص و در قالب مجموعه ای مستقل از سایر جوامع شناخته می شوند. با این همه، افراد عضو این مجموعه، غالبا سایر مراتب هویتی خود را نیز حفظ کرده و موجب شده اند که مجموعه حاضر از تنوع و گوناگونی چشمگیری برخوردار باشد.
در این مقاله سعی بر آن بوده است تا سیر تاریخی روند تکوین پدیده گوناگونی- قومی در این کلیت واحد، از منظری تحلیلی-توصیفی مورد بررسی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"برخی بر این باورند که امپریالیسم نوظهور غربی در جهت کسب منافع هر چه بیشتر و بر اساس تز"تفرقه بینداز و حکومت کن"،مبادرت به گسترش تفکر ناسیونالیسم در بین ملیتهای مختلفکشورهای گوناگون،از جمله امپراتوری عثمانی نمود: «عمدهترین علتی که میتوان برای ترویج و شیوع ملیتگرایی از ناحیۀاستعمارگران غرب مطرح کرد،خواسته و نیاز غرب در تجزیه دولت عثمانی وایجاد اختلاف قومی و زبانی در کشورها بود،تا اولا کشور پرقدرتی مثل عثمانیباقی نماند تا در برابر استعمارگران استقامت نماید و ثانیا در کشورهای کوچکوجود ملیتهای مختلف زمینۀ درگیری داخلی را برای همیشه و هرگاه کهاستعمارگران بخواهند و نیاز بدان داشته باشند،در خود داشته باشند.
اکنون سؤال این است که آیا این اندیشه در هزارۀ جدید نیزهمچنان در حیات و تفکر انسانها نقش خود را حفظ خواهد کرد؟آیا رژیمهای بینالمللیمنطقهگرایی و جهانگرایی قادر به استحالۀ تفکر قومگرایی خواهند بود؟و یا آنکه خود به قربانیبعدی این اندیشه تبدیل خواهند شد؟آیا جهان اسلام در عصر جهانی شدن و در تلاشی فزایندهدر برابر غرب،سرانجام خواهد توانست رؤیای حکومت جهانی را تحقق بخشد؟آیا منافع ومصالح و آرمانهای جوامع مختلف اسلامی در چنان جامعهای تأمین خواهد شد؟و بالاخرهآنکه،آیا کشورهای اسلامی در موج جدید ناسیونالیسم که بر رعایت حقوق اقلیتهای قومی ومذهبی تأکید دارد،شاهد استقلال اقوام مختلف بوده و تجزیهپذیری جدیدی را تجربه خواهندنمود؟ اینها نمونههای کوچکی از پرسشهایی به شمار میروند که برای یافتن پاسخ آنها ممکناست زمینههای طرح و برنامهریزی دقیقتری را جهت کسب موفقیتهای بیشتر از راههایمسالمتآمیز،برای جوامع چندقومی فراهم آورد."