چکیده:
مفهوم "فرهنگ جهانی " یکی از مهمترین و چالش برانگیزترین مفاهیم جهانی شدن به شمار می آید که به رغم سلسله مباحث و نظرات مختلف در این زمینه ، هم چنان ماهیت و ابعاد آن به درستی شناخته نشده است . این مقاله پس از نگاهی مختصر به پدیده جهانی شدن و بیان برخی ویژگی های آن ، سعی دارد تا با دسته بندی اجمالی دیدگاه های مختلف در زمینه مفهوم فرهنگ جهانی ، برخی سایه های ابهام در اطراف این مفهوم را بزداید.
به طورکلی ، می توان نگرش های موجود به فرهنگ جهانی را در سه رویکرد لیبرالیستی ، نومارکسیستی و پست مدرنیستی خلاصه نمود، هرچند که جستارهای نظری پراکنده ای نیز وجود دارند که به نوعی می توانند در یکی از سه رویکرد فوق جای گیرند. نوشتار حاضر، پس از بررسی اجمالی هر یک از این نگرش ها نتیجه می گیرد که رویکرد پست مدرنیستی به فرهنگ ، به رغم نورس بودن و برخورداری از برخی ایرادات ، توانسته است تا درک بهتری از پویش های فرهنگی در جهان ارائه دهد.
خلاصه ماشینی:
"به عنوان مثال،درحیطه اقتصاد،درحالیکه جهانی شدن در برخی کشورها همچون برزیل موجد کاهشدستمزدها،نابسامانی شرایط کاری،ناامنی شغلی و تعمیق شکاف میان اغنیا و فقرا شده است،در بعضی از کشورهای دیگر مانند کره جنوبی و سنگاپور ما شاهد رفاه و برابری اجتماعی هرچهبیشتر هستیم و یا در بعد محیط زیست،اگرچه هیچ همبستگی مستقیمی میان رشد تکنولوژیکو گسترش تخریب محیط زیست وجود ندارد،اما چنانچه از همین تکنولوژی در مسیر مهار اینتخریب که خود در ایجاد آن سهم بهسزایی داردنتوان به خوبی بهره جست،جهان با یک فاجعهجدی زیست محیطی روبرو خواهد شد.
اما به راستی اگر جهان با یک رشته حرکتهای(1)- nospmohT گریز از مرکز و تجدیدنظرطلبانه روبروست،پس بعد جهانی شدن برخی فیلمها،موسیقیها وبهطور کلی کالاهای مصرفی به چه معنا است؟به عبارت دیگر،منظور از جهانی شدن فرهنگچیست و اساسا فرهنگ جهانی یک خرافه است یا یک واقعیت؟ تاکنون دیدگاهها و نظرات مختلفی در پاسخ به این سؤالات ارائه شده است که میتوان آنهارا در قالب سه رویکرد مجزا از هم به شرح ذیل طبقهبندی نمود: الف)فرهنگ مدرن به مثابۀ فرهنگ جهانی مدرنیسم پدیدهای است که نخستین نشانههای آن با آغاز دو انقلاب صنعتی و سیاسی درانگلستان و فرانسه در سدۀ هجدهم نمایان شد.
35 اما برای آنکه درک بهتر و دقیقتری از مجموعه نگرشهای این جریان فکری نسبت به مسائلفرهنگی جهان معاصر داشته باشیم،لازم است تا علاوه بر اصول و مبانی فوق،نگاهی بسیارفشرده و مختصر نیز به اندیشۀ فوکو3به عنوان یکی از مهمترین نظریهپردازان پستمدرن،به خصوص دیدگاه وی در مورد روابط متقابل میان مفاهیمی همچون قدرت،دانش،گفتمان4وسیاست بیاندازیم."