چکیده:
این مقاله، گذار تدریجی به فرهنگ مشارکتی - دمکراتیک را در دوران بعد از انقلاب اسلامی مورد توجه قرار داده است. تحولات ساختاری (با شاخص های نظیر: رشد جمعیت، سواد، مراکز آموزش عالی ارتباطات ، رشد نسبی اقتصادی، حمل و نقل و غیره) در دهه ی دوم انقلاب از یک سو و انقلاب ارتباطات و جهانی شدن سیاسی و فرهنگی از سوی دیگر، منجر به تحول فکری و آگاهی های سیاسی و اجتماعی در ایران شد. بنابراین در این مقطع تاریخی شاهد گذار تدریجی از فرهنگ سیاسی تبعی به فرهنگ سیاسی مشارکتی- دمکراتیک در ایران هستیم.
در این مقاله، الگوی آلموند و پاول در سه سطح سیستم، فرایند و سیاستگذاری برای تحلیل تحول فرهنگ سیاسی در ایران مورد استفاده قرار گرفته است. به زعم مولف، در حال حاضر مراحل اولیه و صباوت فرهنگ سیاسی مشارکتی در ایران سپری شده است و نهادینه شدن آن نیاز به رفع آسیب پذیری های سیاسی- اجتماعی، برقراری تعادل بین توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی و مهمتر از آن، درونی شدن ارزش ها و مفاهیم مدنی جدید در اذهان مردم و کاربست واقعی آزادی و رعایت قانون و حقوق دیگران دارد.
خلاصه ماشینی:
"نگارنده با توجه به اهمیت و تأثیر تحولات ساختاری-اجتماعی بر تحول فکری وچالشهای سیاسی و فرهنگی ایران عقیده دارد که در بستر تحولات ساختاری و اجتماعی بعد ا زانقلاب اسلامی،اطلاعات منتشر شده از طریق رسانههای ارتباطی پیشرفته مثل رادیوهایفرامرزی،ماهوارهها،اینترنت و سازمانهای بین الملل غیر دولتی1بر تحول فکری،تکوین وگسترش انگارهها و مفاهیم مدنی و دمکراتیک به ویژه در بین قشر تحصیلکردن در ایران اواخر دههدوم و دهه سوم انقلاب تأثیر گذاشته است.
ویژگیهای اصلی عصر جهانی شدن عبارتند از:1-ظهور دهکده الکترونیک جهانی(مارشالمک لوهان)2-شکلگیری جامعه مدنی جهانی یا دمکراسی جهانی(دیوید هلد)3-انقلاب و&%01024MMFG010G% انفجار اطلاعات و ارتباطات(مانوئل کاستلز و مارشال مک لوهان)4-فشردگی زمانی و مکانی5-گسترش بازیگران فراملی و افزایش اقتدار آنها 6-گسترش آگاهیهای سیاسی و اجتماعی وبه تبع آن گسترش دمکراسی و کاهش مشروعیت رژیمهای اقتدارگرا 7-پایان جغرافیا 8-عصرسیبرنتیک.
تأثیرات جهانی شدن،انقلاب ارتباطات و سازمانهای بین المللی غیر دولتی در عصر انفجاراطلاعات عبارتند از:1-تحلیل رفتن مشروعیت رژیمهای اقتدارگرا 2-دمکراتیزه شدن و گسترشفرهنگ سیاسی مشارکتی 3-سیاسی شدن هویتهای قومی،نژادی و مذهبی 4-تحلیلتدریجی حاکمیت دولتها و افزایش اقتدار مراکز فراملی 5-گسترش و تشدید آگاهیهایسیاسی و اجتماعی و به تبع آن،افزایش مطالبات مدنی و سیاسی از حکومتها.
این فرض اساسی مورد بررسی قرار گرفت کهتحولات ساختاری(با شاخصهایی از قبیل افزایش جمعیت شهرنشین،نرخ سواد،تعدد مراکزآموزش عالی و فارغ التحصیلان تحصیلات تکمیلی،ارتباطات رسانههای گروهی،رشد نسبیاقتصادی و حمل و نقل)در دهه دوم انقلاب یا دوران موسوم به سازندگی،از یکسو و انقلابارتباطات و جهانی شدن سیاسی و فرهنگی از طریق تکنولوژیهای ارتباطی مانند اینترنت،ماهوارهها و رادیوها از سوی دیگر،منجر به تحول فکری و ارتقاء آگاهیهای سیاسی و اجتماعیدر ایران گردید و به تبع آن،فشارهای ساختاری سیاسی و فرهنگی به منظور آزادسازی فضایسیاسی و فرهنگی فراروی نظام شکل گرفت."