چکیده:
این مقاله کوششی نظری برای نقد عام گرایی در مبانی معرفتی علم اجتماعی دوران مدرنیته است؛ به گونه ای که این نقد منجر به بازسازی این مبانی به منظور فهم فرایندهای استدلال، گفت وگو و تولید دانش توسط نسل ها و سایر مجموعه های غیرعام مثل زنان، جوانان و … شود. البته نقد این مبانی در یک مقاله ممکن نیست و به همین دلیل توجه خود را در اینجا بر مفهوم عقلانیت و کاربردهای آن متمرکز می کنیم.
“عقلانیت” مفهومی کلیدی است که از زمان کنت همواره در علم اجتماعی به معنای پوزیتیویستی و عام گرایانه اش به کار گرفته شده است. به اعتقاد ما پیامدهای چنین کاربردی در نظریه پردازی اجتماعی، نادیده انگاشتن خصلت های عقلانی و منحصر به فرد اقلیت های اجتماعی بوده است و همین غفلت، امروزه به بن بست های علم اجتماعی دامن زده است. در این مقاله، ضمن نقد این مفهوم، نشان داده خواهد شد که تغییر معنای پوزیتیویستی آن و جایگزینی اش با مفهومی از عقلانیت که تکثرگرایی را محور قرار می دهد، این امکان را فراهم می کند که تلاش های مکاتب پسا تجددگرایانه در متکثر دانستن فهم نسل های زنان و مردان، تلاشی مشروع قلمداد شود.
خلاصه ماشینی:
"طالعات ملیمقالات حمید عبد اللهیان/سید حسین سیفزاده محمد امین قانعیراد/ابراهیم حاجیانی سید محمد مهدیزاده/سید یعقوب موسوی عقلانیت و استدلال؛گفتوگو در میان نسلهای جدید حمید عبد اللهیان* کیده: {IBاین مقاله کوششی نظری برای نقد عامگرایی در مبانی معرفتی علماجتماعی دوران مدرنیته است؛بهگونهای که این نقد منجر به بازسازیاین مبانی به منظور فهم فرایندهای استدلال،گفتوگو و تولید دانشتوسط نسلها و سایر مجموعههای غیر عام مثل زنان،جوانان و...
مسأله عقلانیت و حضور آن در ساخت نظریه اجتماعی،به عنوان ابزاریبرای فهم پدیدههای علمی و اجتماعی آنقدر اهمیت دارد که حتی توماس کوهن را دردهه 1960 میلادی دچار این ابهام میکند که توالی پاردایمها و جانشینی پاردایمهایدرست به جای پارادایمهای غلط را مبنای پیشرفت علم قلمداد میکند (Bebbie,2001) .
اما ما به جزئیات نظرات آنها نمیپردازیم و فقط این را میگوییم کهجنت لیور1نشان میدهد که عقلانیت دوران مدرنیته که جامعهشناسی جرج هربرت میدرا بوجود آورد،از یک نوع عقلانیت دیگر غافل بود و آن اینکه،اجتماعی شدن تابعقوانین عام نیست و لذا زنان در نظریهپردازی مید جایی برای اجتماعی شدنندارند (Bebbie,2001) .
در این بحث،ما صرفا به مسأله تفاوتهای ذهنی و استدلالی نسلهامیپردازیم تا نشان دهیم که چرا نظریه روابط ترکیبی میتواند وضعیت جامعهشناسی رادر دوره بحران وگذار و آن هم با توجه به عقلانیت نسلی و فرهنگ منتج از آن دچارتحول کند.
اگر این مسأله را مبنای شکلگیری تفکر تجدیدنظر داوطلبانه در حوزه نظریهاجتماعی بدانیم،با توجه به آنچه که قبلا نشان دادهام باید گفت که جامعه جدید ازماخذ عقلانیت به چالش کشیده شده است."