چکیده:
یکی از مهمترین ویژگیهای جهان امروز، افزایش دایم سطح وابستگی و هویتی است، که باید آن را حاصل یک فرایند دو سویه دانست: از یک سو جهانی شدن، که به خصوص در بعد فرهنگی برای از میان بردن فرهنگهای کوچک و پیرامونی تلاش زیادی میکند و از سوی دیگر، مقاومتهای محلی که به صورتهای مختلف در برابر حرکت نخستین مشاهده میشود. در این حال، گونههای زیستی شهرنشینی، روستانشینی و کوچنشینی با قرار گرفتن در این فرایند دو سویه، رابطه انسان را با محیط زندگیاش به سرعت دگرگون میکنند و این رابطه را بیش ازپیش در چارچوبهای سیاسی(به مفهوم روابطی از قدرت) در میآورند.
در مقالهی حاضر، با تکیه بر یک نمونه ایرانی، رابطه دو الگوی معیشتی شهری و عشایری مورد بررسی قرار گرفته، و ضمن روشن کردن بحث در چارچوبی نظری، به پیآمدهای حاصل از این رابطه در سطح محلی پرداخته است. در این خصوص به مشکلاتی توجه شده است که در تبیین هویت ملی و کاربردی شدن برنامههای مرکزی در سطح محلی مربوط میشود. استان لرستان و شهر خرمآباد از این لحاظ موقعیتی آرمانی دارند که با تکیه بر دادههای به دست آمده در آنها، موضوع به بحث گذاشته شده است.
خلاصه ماشینی:
"گرایشهای بین فرهنگی الگوهای زیستی شهری-عشایریدر یک نمونه ایرانی* ناصر فکوهی** کیده: {IBیکی از مهمترین ویژگیهای جهان امروز،افزایش دایم سطح وابستگی وهویتی است،که باید آن را حاصل یک فرایند دو سویه دانست:از یک سوجهانی شدن،که به خصوص در بعد فرهنگی برای از میان بردن فرهنگهایکوچک و پیرامونی تلاش زیادی میکند و از سوی دیگر،مقاومتهای محلیکه به صورتهای مختلف در برابر حرکت نخستین مشاهده میشود.
مجازی بودن این واقعیت،بیشاز آنکه در چارچوب مبحث واقعیت مجازی قرار گیرد-که در جای خود اهمیت(4)- Arce & Long (5)- Deformation (6)- Reformation (7)- Selfhood (8)- Otherhood (9)- Fragmentation دارد-یک مجازی بودن حاصل از دینامیسم پیچیدگی است،دینامیسمی که هرهویتی را به یک دیگربودگی و هردیگربودگی را به یک هویت تبدیل میکند و درنهایت،هرگز نمیتوان فهمید که آیا در مقابل یک«هویت»قرار داریم یا در برابریک«دیگربودگی»؟پس چهگونه میتوان رابطهای منطقی میان دو سطح«پنداشت»و«پراکسیس»میان این دو برقرار کرد(لانگ10،2000؛اریکسون11،1968؛تاملینسون،1381).
در واقع مسأله بر سر آن است که چهگونه این الگوهای متفاوت،میان یکدیگر ومیان سطوح متفاوت خود و میان ذهنیت و امر واقعی تقسیم میشوند و بر یکدیگراثر میگذارند؟این مجموعه،در فرایند عمومی توسعه کدام آثار منفی را ایجادکرده است؟و چهگونه میتوان با جدا شدن از این اثرات سوء،موقعیت را به طورنسبی با هدف انسانشناختی دفاع،از تنوع فرهنگی و خردهفرهنگها در عین شرکتدر فرایند توسعه سازش داد.
زمانی که هویت محلی،به شدت بر حول مفهوم قومیت شکلگرفته باشد،اولا تقابل و تضاد گستردهتری با هویت ملی(غیر کرد)پیدا میکند وبه خودی خود آمادگی آن را دارد که این تضاد را رشد داده و به تقویت مؤلفههایقومی خود بپردازد،و قدرت مرکزی را به صورت عاملی در تضعیف یا مانعی درراه رشد و شکوفایی قومیت خود بپندارد،و در نتیجه،این تضاد را در رفتارهاییمتبلور سازد که عمدتا رفتارهایی فرهنگی-قومی هستند."