خلاصه ماشینی:
". etnautitsnoc noitanigamI تناقضات واقعی زندگی تاریخی در شکل اسطورهای است:دین تاکید میکند که انسانها"طبیعت"واحدی دارند و انسان به شکل کلی،به عنوان مخلوق خدا، پسر خدا،برادر دیگر انسانها و برابر با دیگر انسانها،آزاد در میان دیگر انسانها و همچون دیگر انسانها وجود دارد و میتواند با دیدن خود در خدا، بدین گونه به خود بیندیشد:(خود آگاهی بشریت)و در عین حال دین تاکید میکند که این همه متعلق به این جهان نیست و در جهانی دیگر تحقق مییابد: (درک اتوپیک).
اما حتا در این دیدگاه نیز که بر واقعیت کمال نیافتگی جامعه تاکید میکند و تصریح دارد که به هر حال رویاهای ما امکان تحقق تمام و کمال خود را نخواهد داشت،درست از زمانی که تبصره"وظیفه"ی اصلاح و بهبود و پیشرفت جامعه را باز میکند،باز رویای اتوپیک سر بر میدارد و تسلسل شکست و پیروزی از سر گرفته شود.
چرا که همچنان که دروش به نقل از آلتوسر گوشزد میکند:"تنها یک درک ایدئولوژیک از جهان توانسته است که جوامعی را تصور کند که در آنها ایدئولوژی وجود ندارد و اندیشه اتوپیایی جهانی را در سر بپروراند که در آن ایدئولوژی،بیآن که رد پایی از خود به جای بگذارد،از بین میرود و به وسیله علم جایگزین میشود.
اما در برابر این فرضیه که مبتنی بر مشاهده شکست تاریخی این جریانات است،یک سوال نیز همواره مطرح میشود:شکست بالقوه این منجیگرایی که در هیچ جا به پیروزی نرسیده است،ایا نشان دهنده تکوین آنچه که از منظری دیگر پیروزیی به نظر میرسد،نیست؟حتا میتوان از خود پرسید که تکامل تاریخ در همه ابعادش،مگر در نهایت چیز دیگری هم جز منجیگری ناکام هست؟ این مکر تاریخ است."