خلاصه ماشینی:
"حوا ز هجر او به شب و روز میگریست با آب مهر او گل آدم مخمر است لعیا،صفیه،مریم و سارا و آسیه چشم امیدشان همه بر سوی هاجر است1 جبریل بود همدم و یارش پس از پدر میدید چونکه دیدهاش از خون دل،تر است آن بضعة الرسول که خوشنودی خدا پیوسته با رضایت طبعش برابر است از خشم او خدا و رسول است خشمناک هر کس به خشم او کند اقدام کافر است او کرد تربیت حسنین عزیز را هم زینبین که هریک از آنها چو مادر است او را نبود همسر و همتار به روزگار زان نطق آتشین که به مسجد نمود و رفت غیر از علی که فاطمه را کفو و همسر است؟ جان حسود تا به قیامت در آذر است یا فاطمه به جان حسین و حسن قسم گوینده سخت زار و پریشان و مضطر است بنما نظر که ایزدی از غم رها شود چشم ایمد و روی نیازش بدین در است پیش خدا عظیم بود آبروی تو بنما عطای خیل خیالی که در سر است کی فهم و وهم پی به ثنای تو میبرد قرآن ز نزد حق به ثنایت سراسر است (بقیه از صفحهء 57) هرکدام از فقهاء که بتواند خود را ضبط و نگهداری کند،دین خود را حفظ نماید،مخالف هواهای نفسانی خود و مطیع امر خدایش باشد،عوام از همچو کسی میتوانند تقلید کنند."