رابطه فرهنگ و اقتصاد سرمقاله

"این مجموعه که به‌ طور ماهوی غیراقتصادی هستند و در فضای فرهنگی و میدان سیاسی جوامع‌ وجود دارند،عبارتند از:دموکراسی و وجود نظامات سیاسی پایدار-هیأت‌ حاکمه منتخب و مورد حمایت مردم- روحیه قانونگرایی و نظم‌پذیری- ارجمندی‌خرد و علم‌گرایی به عنوان‌ یک محور برای نجات از بحران فردیت‌ و سلیقه‌ای عمل‌کردن-امنیت و آرامش اجتماعی-پژوهش و آموزش‌ نیروی انسانی به مثابه نیروهای مؤمن، مصمم،آگاه،صاحب اخلاق و دارای‌ ادب اقتصادی-احساس مسوولیت و وجدان‌کاری. بنابراین،جوامعی که در جستجوی‌ توسعه اقتصادی هستند یا سازمان‌هایی‌ که می‌خواهند کارایی و اثربخشی‌ عوامل در اختیار خود را افزایش دهند تا شاهد رشد بهره‌وری و شاخص‌های‌ اقتصادی زیرمجموعه خود باشند،باید به این واقعیت توجه کنند که پیشبرد اهداف سازمانی محتاج یک دید سیستمی و مجموعه‌نگر است،و تحقیق‌ اهداف اقتصادی،به طور طبیعی، بازسازی و توسعه عوامل دیگری مانند عوامل اجتماعی و فرهنگی را نیز به‌ دنبال می‌آورد،و نمی‌توان اقتصاد یک‌ جامعه یا یک سازمان را مستقل از متغیرهای دیگر مورد بازبینی و اصلاح‌ قرار داد،زیرا فرهنگ اجتماعی در یک‌ جامعه-یا فرهنگ سازمانی در یک‌ سازمان-عملا هم اهداف و هم کیفیات‌ فعالیت‌های اقتصادی را تعیین می‌کند."