چکیده:
مسئله تساهل سیاسی یکی از مهمترین مسایلی است که در روند تکامل سیاسی دولتها پیش می آید وهر دولتی خواه ناخواه با مسئله حدود ومیزان و موضوع تساهل مواجه می شود . بی تردید در ایران نیز در طی سالهای آینده این مسئله با وضوح بیشتری پیش کشیده خواهد شد. هدف این مقاله نه بحث ا زاهمیت قضیه تساهل در روند توسعه سیاسی و نه بحث از مسایل ایران است‘ بلکه طرح مسئله تساهل سیاسی از نقطه نظر فلسفی در این وضعیت تاریخی خاص نیازمند توجیهی است و به نظر می رسد که آنچه گفته شد توجیهی کافی برای طرح این قضیه باشد. امروزه در شرایط اواخر قرن بیستم کمتر دولتی خود را یکسره دشمن تساهل اعلام می کند؛ در عمل نیز عدم تساهل براساس مواضع ایدئولوژیک خاصی توجیه می شود و لازمه جلوگیری از بدعت یا انحراف و یا حفظ اصول و یا نظم اجتماع به شمار می رود . با این حال تساهل و عدم تساهل سیاسی یکی از مهمترین وجوه تمایز جهت گیریها ی سیاسی و فکری دوران ما بشمار می رود؛ د رواقع جوهره دمکراسی و توتالیتریسم به همین قضیه باز می گردد. در اندیشه سیاسی‘ قضیه تساهل پرسشهای عمیق و گسترده ای به وجود آورده است: تساهل چه حدودی دارد و آن حدود را چه مرجعی تعیین می کند؟ چه رابطه ای میان تساهل وآزادی وجود دارد؟ تساهل سیاسی در چه شرایط اجتماعی ممکن است‘ رشد کند؟ آیا تساهل سیاسی را می توان با آزادی ‘ تحمل و بی تفاوتی یکسان گرفت؟ آیا پیدایش تساهل با فرایند های تاریخی خاصی در ارتباط است؟ آیا می توان از «روانشناسی تساهل» سخن گفت و شخصیت متساهل را در برابر «شخصیت اقتدار طلب» قرار داد؟ آیا تساهل در عصر بی ایمانی و بی تفاوتی پدید می آید و یا در عصر ایمان و اعتقادات سخت ومتعصبانه ؟ اینها معدودی ا زجمله بسیار پرسشهایی است که در این خصوص پیش می آید . هدف این مقاله طرح تاریخ اندیشه تساهل از نقطه نظر فلسفه سیاسی است که در طی آن به برخی از این پرسشهای اساسی پرداخته شده است.
نویسنده : دکتر حسین بشیریه ـ
خلاصه ماشینی:
"در حالیکه استدلال سیاسی درباره تساهل یا عدم تساهل مبتنی بر مصلحت اندیشی بود و استدلال مذهبی بیشتر به حفظ خلوص عقاید مذهبی نظر داشت، در استدلال فلسفی بیشتر به فرد به عنوان غایت نگریسته میشد، به این معنی که هر کس به عنوان موجودی تام و تمام حق اظهار عقیده خود را دارد، خواه مصلحت دین یا دولت اظهار آن عقیده را اقتضا کند یا نه.
بنابراین دفاع اسپینوزا از تساهل به این دلیل نیست که او از آن میترسد که عدم تساهل موجب گسترش ریاکاری و تظاهر و دورویی گردد و یا از آن میهراسد که عدم تساهل عقاید گوناگون بیشتر موجب ایجاد منازعات اجتماعی شود به طور خلاصه به نظر اسپینوزا داوری شخصی و تعقل آزاد قدرتی است که به حکم طبیعت، باید اعمال شود نه حقی که حاکم بشناسد.
ژان بدن:بدن در«شش کتاب درباره جمهوری»(1576)استدلال کرد که اختلافات مذهبی یکی از اسباب بی ثباتی حکومت است، اما بهرحال وقتی اتباع بین خودشان درباره مذهب اختلاف دارند، شهریار نباید به زور میان ایشان یکدستی و یگانگی ایمان و عقیده ایجاد کند، زیرا کوشش در راه اجبار افراد به پذیرش یک مذهب به جای مذهبی دیگر موجب بیزاری آنها از کل مذهب میشود.
در اندیشههایی که تا اینجا در این مقاله بررسی کردهایم، حمله به عدم تساهل به دلایل و اشکال مختلف صورت گرفته است برخی از این اندیشهها از موضع عدم امکان اسناد حقیقت مطلق به عقاید مختلف و متضاد از تساهل دفاع کردهاند؛برخی دیگر از موضعی سیاسیتر استدلال کردهاند که بجای تعقیب و آزار، بهتر است به اندیشههای نادرست اجازه بیان داد؛بر اساس این اندیشهها حقیقت مآلا به قوت خود بر نادرستی و خطا پیروز خواهد شد؛ترغیب و اقناع بیش از اجبار و اعمال زور موجب اثبات حقیقت میشود."