چکیده:
نقص روششناسیهای موجود برای شناخت پدیدههای اجتماعی و حتی پدیدههای طبیعی نیازمند بازنگری در این روشها و بسط آنها برای ایجاد گستره مناسب جهت شناخت هرچه بهتر پدیدهها است.یکی از زمینههای اساسی برای تکامل روشهای مطالعات سازمانی توجه به مبانی فلسفی این روشهاست.بر این اساس و به جهت رفع این نقایص در علوم اجتماعی،به ویژه مطالعات سازمانی،ابتدا مبانی فلسفی چهار پارادایم مهم اثباتگرایی،تفسیرگرایی،انتقادی و واقعگرایی انتقادی شرح داده شده و در قالب هشت سوال کلیدی با یکدیگر مقایسه میگردد.و سپس تکثرگرایی روشی جهت شناخت هرچه بیشتر و عمیقتر پدیدهای اجتماعی و سازمانی پیشنهاد میگردد.
خلاصه ماشینی:
"اما اولا دانش قابل تقلیل به ین عوامل جامعهشناختی نیست و امکان طبیعتگرایی غیر تقلیلگرا در علوم اجتماعی وجود دارد و ثانیا میتوان با پژوهش علمی،خطاهای تبیین علمی و حتی منابع این خطاها را در خود واقعیت مشخص ساخت و نسبی بودن حقیقت،این امکان را سلب نمیکند.
البته اغلب واقعگرایان انتقادی درباره مبانی فلسفی این پارادایم اتفاق نظر دارند،اما نقدهای فراوانی هم از سوی منتقدان موافق و مخالف منتشر شده است که در ادامه به دو مورد اشاره میشود: جاناتان پراتکه1در مقالهای با عنوان«مدلهای واقعگرایانه:واقعگرایی انتقادی و مدلهای ریاضی در علوم اجتماعی»شکاکیت واقعگرایی انتقادی را در زمینه استفاده از روشهای آماری در پژوهشهای علوم اجتماعی به ویژه اظهارنظر صریح باسکار را در مورد لزوم حذف مدلهای آماری در تبیین علمی مورد انتقاد قرار میدهد و ضمن برشمردن قابلیتهای مدلهای آماری در پژوهشهای کیفی،اظهار میدارد که واقعگرایی انتقادی با بهرهگیری از مدلهای ریاضی میتواند یاریگر فلسفه در حل مسایلی چون اندازهگیری،ارزیابی و تفسیر مدلهای آماری باشد.
4. تفسیرگرایان در مورد رابطه بینعلم و دانش عرفی1،برخلاف اثباتگرایان که علم را برتر از دانش عرفی تلقی میکنند،معتقدند که نظریههایی قدرتمند هستند که به وسیله افراد معمولی قابل استفاده باشند و این افراد از طریق دانش عرفی به جهت دادن به زندگی خود اقدام میکنند و دانش عرفی منبع مهمی از اطلاعات است که میتوان با توسل به آن برای فهم انسان اقدام کرد.
از آنجا که تکیه بر مدل علوم طبیعی مسایلی را به همراه داشته است،نوشته حاضر راه چاره را توسل به مبانی فکری و فلسفی دیده و با بررسی چهار پارادایم اثباتگرایی، تفسیری،انتقادی و واقعگرایی انتقادی ویگیهای اساسی این چهار پارادایم را در قالب هشت سؤال کلیدی مورد مقایسه قرار داده است."