چکیده:
مسائل سیاسی پیوسته دارای پیچیدگی هستند. لذا برای درک جهان پیچیده ای که در پیرامون ماست. و کسب قدرت پیش بینی و حتی کنترل مسائل ‘ به پژوهشهای اجتماعی علمی می پردازیم تحقیق علمی با سوالی که می خواهیم پاسخ آن را بیابیم‘ آغاز می گردد. و این سوال تحقیق ما معمولا بسیار کلی است . بهترین راه برای درک صحیح‘ به کارگیری روش پژوهش تجربی است .قبل از کاربرد روشهای علمی به منظور یافتن پاسخ مناسب چه چیزهایی را باید مورد توجه قرار دهیم ‘ ویا چگونه مشاهداتمان را با موضوع و سوال پژوهش مرتبط سازیم. برای تبدیل سوال کلی و اصلی پژوهش به موارد قابل مشاهده باید برای مشاهداتمان تبیینهای قابل قبول داشته باشیم . مثلا ممکن است موضعگیری مردم را در قبال مسئله حفظ محیط زیست به نوع کار آنها نسبت دهیم و بگوییم برخی از مشاغل از ابقای قوانین حفظ محیط زیست به نوع کار آنها نسبت دهیم و بگوییم برخی از مشاغل از ابقای قوانین حفظ محیط زیست سود می برند و برخی زیان می بینند. همچنین می توان عامل سن را در موضع گیری افراد نسبت به مسئله یاد شده مورد توجه قرار داد. این تبیینها در کاهش دادن پیچیدگی حیات اجتماعی به ماکمک می کنند و ما را سرآغاز پژوهش علمی قرار میدهند . ما می توانیم اصول و اطلاعاتی را که قبلا د رمورد روابط تجربی پدیده ها به دست آورده ایم برای درک مجموعه ای از مسائل به کار گیریم و اگر یک سلسله سوالات و به دست آوردن پاسخهایی برای هر یک از آنها بر اساس مشاهداتمان‘ می توانیم انتظار داشته باشیم که سرانجام توان پاسخگویی به سوال اصلی پژوهش را خواهیم یافت. در تلاش برای ارائه تبیینهای میسر برای وقایع به نظریه پردازی یا بکارگرفتن نظریه ها می پردازیم . نظریه ها محصول تلاش ما برای درک واقعیات هستند. آنها به هدایت و جهت دهی صحیح پژوهش کمک می کنند و صحت ادراک ما را روشن می سازد . به همین دلیل نظریه پردازی اولین مرحله در فرایند پژوهش محسوب می گردد. تنظیم نادرست یک نظریه سبب می شود. پژوهش انجام گیرد که برای پاسخ دادن به سوال اصلی مورد نظر ما کارایی نداشته باشد. بدون یک نظریه صحیح قادر نخواهیم بودکه بگوییم چرا یافته های پژوهش ‘ برای سوال تحقیق پاسخ مناسب ارائه می کنند. اگر پژوهش ما فقط با یک سوال کلی آغاز شود و ادامه یابد . نتایج آن تنها مطالب توصیفی خواهد بود. و در مورد علت و چگونگی مسائل مطلبی در بر نخواهد داشت. اگر پژوهش به درستی انجام شود و پیش بینی ها با واقعیتها مورد تایید قرار گیرند‘ می توانیم بپذیریم که برای رفتار مورد سوال توضیح و تبیین صحیحی به دست آورده ایم‘ و برای سودمندی وکارآیی آن در پی شواهد بیشتری باشیم . و چنانچه نادرستی و سقم پیش بینی های مبتنی بر نظریه ماآشکار شود. حداقل در می یابیم که نظریه ما برای درک سوال پژوهش صحیح نبوده و باید در پی تبیینهای دیگری بر آییم. خواه پژوهش ما با نظریه پردازی همراه باشد وخواه فاقد آن باشد. به هر ترتیب واقعیتها وجود دارند ‘ ولی این واقعیتها زمانی در درک مسائل به ما کمک خواهند کرد‘که از طریق یک نظریه آنها رابه هم مرتبط سازیم. نظریه مجموعه ای از دلایل است که درمورد علت ارتباط خاص واقعیتها به تبیین می پردازد .نظریه با ایجادیک چارچوبه برای تفسیر واقعیتها و تحلیل روابط میان آنها‘ واقعیتها را در جهت تاییدادراک ما سودمند و مفید می سازد.
نویسنده : مانهایم و ریچ ـ
( ) الهه کولایی ـ
خلاصه ماشینی:
"هنگامی که شواهد پیشبینیهای ما را تایید کنند، ادراکی که پایه و زمینه اصلی این پیشبینیها بوده است، تایید میگردد و هنگامی که نادرستی پیشبینیهای ارائه شده آشکار شود، صحت درک ما از واقعیتها مورد تردید قرار میگیرد، و باید در پی راهی برای تصحیح ادراک خود برآییم.
اگر بتوانیم با فرآیندی از قیاس نشان دهیم که برخی از واقعیتها میتوانند به طور منطقی از مجموعهای از حدسیاتی که نظریه ما را تشکیل دادهاند، پیشبینی شوند، سپس نظریهای خواهیم داشت که برای تبیین وقایع مورد مشاهده یک بیان و توضیح کلی به وجود آورده است.
سؤال این است که آیا میتوانیم مجموعهای از روشها را برای بهرهبرداری از ادراکاتمان در جمعآوری اطلاعات به وجود آوریم، بدانسان که بتوانیم وجود یا فقدان اموری را که یک مفهوم به آنها اشاره دارد، در جهان واقعی مورد ارزیابی قرار دهیم.
یک مفهوم باید با دیگر مفاهیم نظریه که دارای نقشهای اساسی در تبیین وقایع و مشاهدات هستند، ارتباط کافی داشته باشد، در این صورت دارای بار نظری است.
این امر برای ما پایه و زمینهای ایجاد میکند که فرضیههایی استخراج کنیم و از طریق آنها سودمندی و کارآیی نظریهمان را مورد آزمون قرار دهیم(چون فرضیهها در اصل گزارههایی در مورد روابط میان پدیدهها هستند).
چون این فرضیهها پیشگوییهایی در مورد جهان هستند که به طور منطقی از نظریه ما استنتاج میشوند، پیدا کردن شواهدی برای تایید آن در تبیین و توضیح به ما کمک میکند."