خلاصه ماشینی:
"(5) رکود قدرت(عدم تعادل ارزشی-محیطی)+انعطاف ناپذیری نخبگان حکومتی+عوامل شتابزا(مؤثر بر ارتش)-انقلاب نقد و ارزیابی: نظریه الف که میگوید اغلب انقلابها ناشی از بهبودی شرایط اقتصادی-سیاسی، پس از دوران طولانی از سرکوب و فشارند، از ظاهری جذاب برخوردار است؛چرا که طرفداران این نظریه احتمالا میتوانند برای هر انقلابی که اتفاق افتاده است، نقاطی از کاهش فشار و سرکوبی را در گذشتههای دور یا نزدیک در تاریخ آن کشور بیابند و ادعا کنند که آن انقلاب ناشی از این کاهشها بوده است.
از سوی دیگر، طرفداران این نظریه از دو نکته غافلند:اول اینکه، مثلا در مورد روسیه سالهای 1861 و 1905، که در اولی نظام سرواژ تا حدودی لغو گردید و در دومی علاوه بر اصلاحات اری بیشتر، تشکیل پارلمان(دوما)و مجموعهای از آزادیهای سیاسی نیز وعده داده شد، چرا انقلاب بایستی در سال 1917 روی دهد؟این دیدگاه، هیچ معیار مستدلی برای پاسخگویی به این سؤال ارائه نکده است.
از سوی دیگر، نظریه د که انقلاب را ناشی از رکورد قدرت(عدم تعادل ارزشی- محیطی)، انعطاف ناپذیری نخبگان حکومتی، و عوامل شتابزا میداند، نیز میتواند حداقل به دو صورت زیر مورد انتقاد واقع شود: الف-اولا، هر عدم تعادل ساده ارزشی-محیطی نمیتواند از علل لازمه انقلاب باشد؛عدم تعادل بین محیط سیاسی و ارزشهای بالقوهای که در اذهان ملتها قرار دارند، اما کسی خواستار به فعلیت رساندن آنها نیست، مشکل حادی پدید نمیآورد.
در اینجا باید به دو نکته توجه کنیم: 1-اگر نارضایتی پدید آمده عمیق و در برگیرنده تمام یا بخش عظیمی از جامعه باشد و آرمان ایجاد شده واحد و فراگیر و روحیه انقلابی نیز شدید و فراگیر باشد، وقوع انقلاب و پیرئزی آن اجتنابناپذیر خواهد بود، هر چند رژیم مربوطه دارای توان اقتصادی و نظامی بالا و برخوردار از حمایت بینالمللی و..."