چکیده:
درکنار تفکری که انسان را به لحاظ ماهیت با حیوان یکی میداند و رابطه قدرت را اساس روابط اجتماعی می پنداردو به خود نام رئالیسم داده است. دیدگاه دیگری وجود داردکه از نظر رئالیستها به وادی وهم وخوش خیالی تعلق دارد. ولی اوضاع بین المللی در دهه ها ی 70و 80 قرن 20‘ همراه با نظریه هایی که در تبیین اوضاع جدید شکل گرفتند‘ نشان می دهدکه این دیدگاه چندان هم بیشتر از رئالیسم از واقعیت فاصله ندارد. بسیاری از اصول مسلم مفروض در نظریه رئالیسم درحال فروریختن است‘ در حالی که پاره ای از عناصر فکری دیدگاه موسوم به ایده آلیسم‘ مجددا از زوایایی مختلفی د رحال مطرح شدن است. در نظریه رئالیسم دو عنصر اساسی وجود داشت که روابط بین الملل را بر جنگ استوار می ساخت‘ یکی دولت –محوری و دیگری قدرت-محوری . اگر دو عنصر محوریت خود را در نظریه های روابط بین الملل از دست بدهند‘ دیگر موجبی برای جنگ دائمی وجود ندارد. اساس کار دیدگاههای صلح محور‘ دقیقا نفی محوریت این دو عنصر است. به جای دولت به عنوان تنها بازیگر صحنه‘ انسان و به جای قدرت‘ انواع روابط از اخوت تا اقتصادی و فرهنگی قرار داده می شود. انسان اساس هر رابطه ای تصور می شود و مرزهای حایل بین او‘ یا اعتباری و یا تصنعی تلقی می شوند . اولین کسانی که از این زاویه به تشریح روابط انسانی ا زجمله روابط بین الملل پرداختند. رواقیون بودند. آنها معتقد به وحدت و برابری بین انسانها بودندکه هیچ چیز آنها از هم جدا نمی کند. دقیقا مصداق شعر شیخ اجل سعدی را بر لوح ضمیر خویش می دیدند: بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند از دیدگاه آنها‘ هر گونه تقسیم دیگری در جهان بی اعتبار بود. اگر قرار به تشکیل حکومت و دولت بود‘ فقط یک دولت جهانی می توانست به وجود آید که البته د ردرون آن تشکلهای اعتباری دیگری از جمله دولت-شهر قابل تصور بود. در حقیقت ‘ آنها قایل به یک دولت جهانی بودند که سیته های یونان قدیم د رآن حکم آجرهای یک بنا را داشتند . این اندیشه در یونان قدیم در آن حکم آجرهای یک بنا را داشتند. این اندیشه در یونان باستان با زنون (متولد490 ق.م) ‘ پدید آمدو در رم باستان طرفدارانی چون سیسرون (متوفی به 43ق.م) وسنک (متوفی به 65م) پیدا کرد. پس از آن ‘ این تفکر به گونه ای دیگر د رمسیحیت تعقیب شد تا اینکه سرانجام در قرن بیستم با نظریه های دیگری در زمینه های حقوقی‘اقتصادی و فلسفی تلفیق شده ‘ مکتب ایدآلیسم معاصر را به وجود آورد . ایدآلیسم معاصر‘ عمدتا د ردوره بعد از جنگ جهانی اول به عنوان چاره ای برای جلوگیری از این گونه جنگها نمودی جهان شمول پیدا کرد . این مکتب در عین آنکه از غنای فکری برخوردار است‘ از آنجا که از عناصر متفاوتی ترکیب می یابد که هر یک در طول تاریخ اندیشه های سیاسی و اجتماعی به مناسبتی شکل گرفته اند‘ دچار نوعی ابهام و فقدان متون مؤید وانجیل گونه از آن نوع که در نظریه رئالیسم یافت می شد ‘ می باشد. به نظر ما اولین قدم در راه شناخت مکتب اید آلیسم شناخت عناصر تاریخی این تفکر است.
نویسنده : دکتر احمد نقیب زاده ـ
خلاصه ماشینی:
"الف-پایه مذهبی-اخلاقی:گرچه دعوای دین و دولت، بحث قدرت را در داخل جامعه مسیحی لاینحل گذاشت و نظریه دو شمشیر (2) هم نتوانست پاسخ قطعی برای آن بیابد، ولی در مورد روابط بین اغل ملل، این اندیشه از بطن مسیحیت برخاست که یک جامعه انسانی بیشتر وجود ندارد و بین ابنای بشر هیچ تفاوت و افتراقی نیست.
گرچه این بینش از همان آغاز مدعیانی بر پایه تصورات هابز پیدا کرد، ولی مدعیان خطرناک خود را درست زمانی پیدا کرد که نظریه حقوقی روابط بینالملل به عنوان یکی از ارکان نظم بینالمللی مبتین بر امنیت دست جمعی مطرح بود.
2-ایدآلیسم معاصر و دستاوردهای آنجنگ جهانی اول که به دنبال فروپاشی نظام چند قطبی مبتنی بر موازنه قوای قرن 19 به وقوع پیوست و آن همه خرابی بر جای گذاشت، این اندیشه را قوت بخشید که جنگ نتیجه قدرت طلبی و زور آزمایی و خود خواهی است و این تصور را که زور رابا زور فقط میتوان خنثی کرد، بیاعتبار ساخت.
ایدآلیسم، عنوانی است که عموما به حسن نیتس و خوش بینی عقلی کسانی اطلاق میشود که درسالهای بین دو جنگ جهانی معتقد بودند روابط انسانی را میتوان ازطریق به کارگیری عقل و تکیه بر عمل متقابل انسانها بر اساس منافع مشترک آنها تسوعه و تعمیق بخشید.
خوشبینی به ذات انسان و اینکه با تأکید بر نیروهای اخلاقی بشر میتوان به ایجاد صلح در بین ملتها دست یافت، نمودی از تأثیر تفکرات مذهبی و اخلاقی گذشته در مورد روابط بینالملل است که از آن جمله میتوانبه تلاشهای صلحج دوستانه کودنهف کالرگیسیاستمدار اتریشی در سالهای دهه 1920 اشاره کرد."