چکیده:
نهاد آغازین و فرجامین دستگاه شناخت،طبیعت عقل است.از اینرو پرسش از چیستی خردورزی و تعقل،اساسیترین پرسش بشر است.در این نوشته تلاش کردهایم تا ضمن توضیح چیستی خردورزی،به این پرسشهای بنیادین پاسخ دهیم که«عقل چگونه میتواند همچنان که دربارهی«جز خود»تعقل میکند،دربارهی خود نیز تعقل کند؟»و«چگونه و از چه رو و تا کجا میتواند خود را نقد کرده و مورد داوری قرار دهد؟»
مدعای ما در این مقاله آن است که اولا نقد عقل توسط عقل،تصورپذیر و از اینرو ممکن است. افزون بر این،نقد عقل توسط خود عقل نیز به وقوع پیوسته است.این خود نقادیگری،مزیت ویژهی عقل است و هیچ دستگاه ادراکی دیگری چنین امکانی را در اختیار ندارد
خلاصه ماشینی:
"پرسش سوم،این است که به هر نتیجهای که عقل در پاسخ دست یا زد،از کجا بداند که نتیجه درست است یا نیست؟و با کدام معیار درستی را شناسایی میکند و به سنجش میبرد؟و اصلا درستی چیست و به چه چیز تحقق مییابد؟از اینجا معنای نقد دانسته میشود و در پی آن مشخص خواهد شد که عقل چگونه دربارهء خود،امکان سنجش دارد، بدون اینکه دچار تناقض و محذور عقلی شود؟ و بالاخره پرسش چهارم،این است که هرگاه فارغ شدیم که عقل بدون محذور میتواند خود را بسنجد و امکان سنجش وجود دارد،آیا این امکان سنجش،گزاف است؛یعنی بدون انضباط و بدون پایه و بدون فرجام است یا این سنجش،پایه و همچنین معیار دارد و تحت انضباطی امکانپذیر است؟هنگامی که پاسخ به این پرسش اخیر داده شد،نظام عقلی به عنوان یک نظام کارا برقرار میشود و در پی آن و بر پایهی آن شناختها و دانشها ممکن میگردد.
این نوشتار را در همین جا خاتمه میدهیم گرچه لازم است تا در فرصت دیگری به مباحثی از این دست بپردازیم که نقد عقل به عقل تا کجا ممکن است؟و آیا مرزهایی برای این روند وجود دارد که آنسوی مرزها فراسوی نقد باشد؟و نیز با توجه به اینکه کار عقل، استدلال و شناخت از راه اندیشیدن و برهان است و از این طریق به اکتشاف که مرحلهی اخیر دانایی است،نائل میشود،آیا فرآیند نقد عقل به عقل،شناخت و استدلال و اکتشاف را دچار مشکل میکند یا نه؟ همچنین بایسته است که در مجالی دیگر به مباحث تطبیقی در ارتباط با مسائل مطرح شده پرداخته شود و نظریههای انتقادگرانه مثل نظریهی کلامی نسبت به فلسفه،و نظریهی کلامی نسبت به عقل،مورد بررسی قرار گیرد؛مانند نظریهی ابو حامد غزالی در تهافت الفلاسفه در نقد بر فلسفه یا نقد بر عقل."