چکیده:
سنت تحقیقاتی حاکم بر علوم انسانی عمدتا برگرفته از علوم طبیعی است که قابل اعتماد بودن یافتههای خود را در گرو پیروی از روشهای علوم طبیعی میداند و با عناوینی همچون«کمی»،«عینی»و«تجربی»نامگذاری شده است.در دهههای اخیر الگوی دیگری در تحقیقات علوم انسانی پا به عرصه گذاشت و مقبولیت یافت که از آن با عناوینی همچون تحقیقات«کیفی»،«طبیعتگرایی»و«مطالعهء موردی» یاد میشود.
نویسنده با توجه با ماهیت واقعیتهای انسانی بر این باور است که باید از ترکیب دو روش کمی و کیفی در تحقیقات علوم انسانی استفاده کرد تا بتوان از زوایای مختلف به شناخت بهتری از واقعیتهای انسانی توفیق یافت.این ترکیب که به عنوان روش زاویهبندی مطرح است،میتواند موج نوینی از تحقیقات علوم انسانی را موجب گردد و در عرصه نظریهپردازی در علوم انسانی نیز به کار آید.
در این مقاله تعریف زاویهبندی،چگونگی استفاده از این تکنیک،کاربرد آن در تجزیهوتحلیل مسائل علوم انسانی،اهمیت استفاده از تکنیک زاویهبندی و در نهایت مزایا و معایب آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"انواع زاویهبندی مفهوم زاویهبندی به عنوان یک متد در دههء 1960 پدید آمد،این مفهوم به عنوان روشی که در آن نتایج تحقیق کیفی میتوانست با استفاده از روشهای چندگانه و متقاطع تقویت شود،در دهههای 1970 و 1980 به صورت یک طرح تحقیق مجزا شکل گرفت که این شکلگیری باعث روی آوردن اکثر محققان به این نوع روش شد و با ادامه چنین تحقیقاتی انواع زاویهبندی ذیل باتوجهبه پدیدههای موجود در جامعه،شکل گرفت (پرون و تاکر،20032).
یکی از استدلالهایی که در دفاع از استفاده از روش زاویهبندی محقق مطرح شده است،این است که محققان اندکی در انجام همزمان تحقیق کیفی و کمی مهارت دارند.
3. زاویهبندی روششناختی زاویهبندی روششناسی عبارت است از کاربرد روشهای کمی و کیفی چندگانه به منظور مطالعهء یک پدیده.
در عمل این روش ممکن است،برای ارزیابی برنامهء مورد نظر با استفاده از روشهای مختلف به منابع بیشتری نیاز داشته باشد.
زاویهبندی روششناختی دارای پتانسیل لازم جهت آشکار کردن تفاوتهای منحصربهفرد و یا اطلاعات معناداری است که ممکن است با استفاده از یک رویکرد صرف و یا روش جمعآوری اطلاعات واحد در پژوهش کشفنشده باقی مانده باشند.
هیندز1بر این نظر بود که تلفیق روشهای کمی و کیفی امکان و توانایی منتفی کردن تبیینهای رقیب را در مورد تغییر مشاهدهشده افزایش میدهد و شکاکیت مربوط به یافتههای مرتبط با تغییر را نیز کاهش میدهد(هیندز،1989؛442).
از سوی دیگر،چنانچه تئوریهای گزینششده برای زاویهبندی با یکدیگر تعارض و تناقض داشته باشند،تفسیر و استخراج مفاهیم ممکن است دشوار باشد،زیرا این مفاهیم به طور نامناسبی تفکیک شده و با تئوریهای رقیب نیز دارای نقاط مشترک میباشند(بانیک،1993)."