چکیده:
«بینظمی و نابسامانی در جامعه منعکسکننده بینظمی و نابسامانیهای
عمیقتر در آگاهی مردم از واقعیت نهایی است و متقابلا جستجو برای نظاممندی جستجویی
برای حقیقت میباشد که تحقق آن به رهبری و هدایت روشنفکر زمینه آزادسازی انرژی و
خلاقیت انسانی و همبستگی و همکاری اعضای جامعه را فراهم میکند.درک و فهم از
شکلافتادگی و تحریف را باید از طریق انتقاد از خود و عقلانیسازی از سطح نهادها به
سطح گفتمان آورد.در این رابطه وظیفه روشنفکر شناسایی تحریفها و تناقضهای فکری و
نهادی و رفع موانع فرهنگی و ساختاری و جایگزینی نظم و نظامی جدید و معنادار،
عادلانهتر و کاراتر است.اما قبل از آن او خود باید از نظمی درونی و شخصیتی اصیل،
ریشهدا در ذات برین و دنیای متعالی، برخوردار باشد و فراتر از گفتمان قدرت حاکم،
عام و انسانی فکر کند و از دانش و صلاحیت خود در رابطه با حقیقت بهرهبرداری کند نه
در پیوند با صاحبان قدرت و ثروت.روشنفکر عام به بیان فوکو، متعهد به تجدید
سازماندهی جامعه مطابق با اصول حقیقت است، علیرغم ویژگی محیطی تاریخی و فرهنگی
آن.خلاصه آنکه روشنفکر عام باید در صدد ارائه پروژهای از مدرنیته برای رهایی بشر
باشد.»
خلاصه ماشینی:
تحریف حقیقت نتیجه و پیامد مستقیم ایدهآلیزه کردن تفسیرها(گفتمان) و نهادهای تاریخی است، ایدهآلیره کردنی که باید تقصیر آن را به گردن یک معرفتشناسی ناقص و معیوبی گذاشت که به اشتباه ادعا میکند که به کمال مطلوبهایی که جامعه آرزوی تحقق آنها را دارد میتوان یکبار و برای همیشه، در گفتمانها و نهادهای جامعه تاریخی معینی، دست یافت و اینکه این گفتمانها و نهادها، علیرغم طبیعت زودگذر حاملان و رسانندگان آنان، به یک جهانشمولی مطلق رسیدهاند.
در طی سه قرن گذشته از زمانی که de Tracy از کشف خود درباره یک علم ایدهها خبر داد، به طور فزایندهای معلوم شد که همه ایدههای تنظیم شده توسط آگاهیهای تاریخی محکوم به انعکاس ویژگیها و خصائص محیط و فرهنگی هستند که از آن محیط این ایدهها تنظیم شدهاند، و اینکه جستجو برای حقیقت باید نسل بعد از نسل ادامه یابد.
به عبارت دیگر، آگاهیای که جستجو برای نظاممندی را رهبری و هدایت خواهد کرد باید وضعیت و حالت بینظمی(چه در قالبهای پوچگرایانه فرهنگی آن یا در قالبهای ساختاری آن)را تجربه کند، مشتاق و علاقهمند به جایگزینی آن با نظم و نظامی معنادار باشد، و مهارتهای لازم جهت بر عهده گرفتن وظیفه تحقق و برقراری نظم و نظام به طور داخلی و درونی کسب شده را داشته باشد.
این امر یعنی دگرگونی واقعیت اجتماعی را، که جوهر عقلانیسازی است، نمیتوان به سادگی از طریق تنظیم و شکلدهی پارامترهای نظام جدید در یک گفتمان به دست آورد، بلکه موکول به توسعه یک استراتژی جامع و ظهور یک جنبش سیاسی به رهبری یک قشر روشنفکر است.