چکیده:
جایگاه نواندیشی در تمدن جدید رفیع و بلند است؛ به گونهای که اگر آن را
از دین بستانیم با بدنی بدون روح مواجه خواهیم شد. از این رو نواندیشی از
عناصر کلیدی، در دنیای معاصر، شمرده میشود.
این مقاله نگاهی است به نواندیشی یکی از متفکران معاصر جهان اسلام،
استاد شهید مرتضی مطهری. هدف نگارنده در این مقاله استخراج پاسخ
شهید مطهری به سؤال "انتظار بشر از دین" میباشد.
وی بحثی تحت عنوان وجه نیاز بشر به دین مطرح نکرده است، اما مسلما
دین و نیازهای بشر به دین یکی از دغدغههای فکری او بوده است.
سؤال اصلی این است که در عصر کنونی، که دورهی مدرنیته و پست
مدرن است و تمدن جدید دستاوردهای فراوانی به بار آورده است، دین چه
کاراییهایی دارد؟
آیا میتوان هم متدین بود و هم از دستاوردهای تمدن بشری برخوردار
شد؟
نگارنده کوشیده است با تبیین و تحلیل دیدگاه شهید مطهری پاسخ این
سؤالات را به دست آورد.
خلاصه ماشینی:
"استاد مطهری در این باره چنین میگوید: از همین جا این مسأله پیش میآید که اسلام به عنوان یک دین و یک آیین و به عنوان یک قانون زندگی، با مقتضیات زمان چه میکند؟ آیا نظر اسلام این است که باید با مقتضیات زمان نبرد کند و جلوی قدرت ابتکار و خلاقیت را گرفت، یا اینکه باید تسلیم زمان و مقتضیات آن شد؟ معنای مقتضیات زمان از نظر لغوی، مقتضیات زمان آن چیزی است که دائما در حال گذشتن و آمدن است، ولی از لحاظ اصطلاحی سه نوع تعریف در این مورد میتوان ارائه داد: الف) مقتضیات زمان یعنی پیشامدها و پدیدهها و امور رایج در هر زمان و تطبیق دادن انسان با این نوع پدیدهها و تقاضاهای جدید.
(همان، 1381 ، 327) استاد مطهری هویت یاد شدهی اسلام (ثبات و تغییر) را در جای دیگر چنین بیان میکند: چیز دیگری که به مقررات اسلامی خاصیت انعطاف و تحرک و انطباق بخشیده و آن را جاوید نگه میدارد، و چون یک سلسله قواعد کنترل کننده است که در متن مقررات اسلامی قرار گرفته است، به نام «قواعد حاکمه» که این قواعد بر سراسر احکام و مقررات اسلامی تسلط دارند و بر همهی آنها حکومت میکنند.
البته باید توجه داشت که مقصود از جامعیت دین این نیست که همهی مسائل نظری و عملی به زندگی مادی و معنوی انسان، خواه در سطح مسائل کلی و کلان، و خواه در زمینهی مسائل جزئی و خاص، به وسیلهی پیامبران الهی علیهمالسلام بیان شده باشد و مطالعهی کتابهای آسمانی، انسان را از هرگونه بحث و کاوش فکری در شناخت انسان و جهان و جوانب حیات بشری بینیاز سازد، بلکه مقصود این است که دین در جهت هدف رسالتی که دارد، یعنی هدایت انسان به سمت کمال واقعی و همه جانبهی او، از بیان هیچ نکتهی لازمی فروگذار نکرده است."