چکیده:
دکترای رشتهء معماری گرفت. اولین طرحهایش در 34 سالگی در مجله«برتولدو» چاپ شد.طرحهای مرکبیای که با قلم آهنی ترسیم میکرد،مورد استقبال هنردوستان در عرصه هنرهای تجسمی و به ویژه کاریکاتور قرار گرفت؛ بهطوریکه بعدها برای همین«هنرمند نوگرای قرن بیستم»لقب گرفت. میشل راگون،استینبرگ را پیکاسوی کاریکاتور معاصر نامید.و سرانجام در 1999 در 85 سالگی درگذشت. استینبرگ،مانند هر کاریکاتوریست دیگری،سبک و سیاق خود را دارد و تفاوتهای محسوسی با دیگران از نظر کاربرد نمادهای موجود ندارد.شاید تمایز کار او در روش متفاوت به کارگیری نمادها باشد.شاید هم نحوهء چیدمانش باعث متمایز شدن کارهایش شده باشد. بهترین شیوه در بررسی چنین آثاری تحلیل جزئیات و بررسی ارتباط اجزای یک کایکاتور با مفهوم کلی آن است.در این زمینه،کوشش شده گزیدهای از کارهای استینبرگ مورد تحلیل قرار گیرد.در ضمن، در پرتو همین بررسی مخاطب درمییابد که چرا استینبرگ با دیگران تفاوت دارد.
خلاصه ماشینی:
"باید گفت خرگوش در طبیعت بالاترین بسامد تکرار جفتگیری را دارد،اما دانسته نشد که نماد خرگوش در طرح یاد شده با کدام یک از مفاهیم گفته شده سازگاری دارد؛ ترس یا تمایل جنسی؟ در این طرح،با دو عنصر اصلی دیگر نیز روبه روییم:شوالیه و درفش عقابنشان.
در این درگیری لفظی،هیچ استفاده ای از بالون نشده است،ولی با اندک دقتی درمییابیم که حروف الفبا قالب خاصی یافتهاند،بهطوریکه حکم یک بالون را پیدا کردهاند؛منتها بالونی که به صورت دو جانور نشان داده شده است.
آیا مضمون این طرح یک مفهوم انتزاعی است؟ما چه مقدار میتوانیم روی آن بحث داشته باشیم؟آیا مسئله،مسئله هبوط است یا مفهوم دیگری در طرح وجود دارد،مانند مفهوم تناسخ؟ انسان وقتی میمیرد به زمین سپرده میشود.
جهت اشاره به سوی پیرمردی است که به صندلی نشسته است و ناخرسند به نظر میرسد از اینکه تلویحا در معرض اتهام قرار گرفته است!این یکی از سادهترین طرحهای استینبرگ است و همانطور که دیدید، نیاز به توضیح چندانی ندارد."