خلاصه ماشینی:
"سایمون پیشتر هم به این ترکیب تراژی کمدی علاقه نشان داده است-به ویژه در نخستین پردهی نمایشنامه کوتاه«اتاقی در هتل پلارا»، نخستین پردهی«عاقبت عشاق سینهچاک»،و تا حدودی سراسر نمایشنامه «زن جلف»- (به تصویر صفحه مراجعه شود) اما او در اینجا به طرز بیهمتایی موفق عمل میکند چراکه حسابی مخاطب را سر حال میآورد.
با این وجود خود این فروپاشی روانی مبالغهآمیز و بعید به نظر میرسد و نویسنده بار دیگر در هر جایی که فکر میکند شادابی اثر فروکش کرده، دست به کار تدبیر خندهآوری میشود.
این صحنه هم برای میل بسیار تحقیرآمیز است و ماجراها مثل باد تا رسیدن به صحنه آخر پیش میروند که در آنجا-ممکن است بتوانید حدس بزنید-مل بار دیگر مورد اهانت قرار میگیرد و نیل سایمون در این جای اثر برای مل و ادنا لحنی به شدت مشابه لحن ژول فیفر(در مورد آلفرد)به خود گفته و سرانجام اینطور داستان را به پایان میبرد که:چنانچه نمیتوانید در برابر جنون شهری مقاومت کنید،دست کم از آن به خوبی لذت ببرید."