چکیده:
یکی از فصول کتابهای درسی ادبیات معاصر،ادبیات مذهبی؛از جمله مراثی،مدایح و تعزیههاست که جزء مباحث ادبیاند و طرح آنها در ادبیات عامه مهم است.نویسنده در این مقاله کوشیده است مراثی دورهی مشروطه را تا سال 1332 با نگاهی انتقادی بررسی کند.این تحقیق، شامل بررسی در محور عمودی و افقی و ضعف در معنای مراثی این دوره است.
خلاصه ماشینی:
")متوفا را دفن کردهاند پس ذهن شاعر این شاهکار را خلق کرده که چون قیمت این نقدینه را کسی نتوانسته مشخص کند آن را برده و دفن کردهاند!(گلچین گیلانی،2631،ص 042) *** شاعر در قصیدهای که برای مرگ وزیر امور خارجه سروده است نحوهی بیمار شدن و معالجه او را اینگونه بیان میکند: همیشه همت او بود صرف خدمت خلق برای راحت مردم دمی نیارامید فشار فکر،دماغش فشرد سخت چنان که قرحهای شدش اندر کنار مغز پدید طبیبان به علاج آن میپردازند: برون کشیدند از راه گوش چندان چرک که پاک شد سر و مغز وی،از سیاه و سپید (سمیعی،4331،ص 942) *** شاعر در بیان بیماری سهل بهار دست به نوآوری میزند: گداخت نای تو را روزگار از پی آن که سوزناک برآید مینوای سخن (صدارت،7352،ص 112) *** دهرت ز رنج سینه بیفشرد و تن گداخت غافل از آنکه سینهی تو بیشراره نیست (صورتگر،5331،ص 981) در ایام نوروز سال 1231 نو عروسی به علت برق گرفتگی فوت میکند: آن دم که چراغ عشرت افروخت برقی بدمید و خرمنش سوخت گردید ز سیم برق جان سوز چون سیم گداخته سیه روز (گلچین گیلانی،2631،ص 732) اگر توضیح اول شعر و بیت دوم نباشد آدمی یاد برق آسمانی میافتد.
*** بهار در مرثیهای برای«عشقی»، داستانسرب را بیان میکند؛سرب را از معدن آوردند: ز معدن جدا گشت سربی سیاه گدازان چون آه دل بیگناه این سرب را به گلوله تبدیل میکنند و گلوله در لولهی تفنگ جا میگیرد:(دقت شود که نوع نگاه کاملا سنتی است) *** چو افعی به غاری درون جا گرفت به دل کینهی مرد دانا گرفت (بهار،8631،ج 2،ص 2601) گلوله افعی میشود و لولهی تفنگ غار!این بیت آدمی را به یاد شعرهایی میاندازد که در اوایل ورود راهآهن و چراغ برق به ایران سروده میشد و شاعران آنها شعر خود را نمونهی تجدد و نوآوری میدانستند."