چکیده:
آموزه «فطرت» یکی از مباحث بنیادین در اندیشه اسلامی تلقی میشود. بر اساس متون دینی اسلامی، همه انسانها از فطرت خداشناسی برخوردارند؛ ولی مسئله فعلیت یا استعدادی بودن این معرفت حضوری یکی از مسائل مهمی است که نوعآ در محافل و منابع علمی مرتبط مغفول واقع شده و کمتر بدان پرداخته شده است. این مقاله با رویکرد نظری و به روش کتابخانهای و اسنادی و با هدف بررسی تحلیلی بر اساس آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت :، به این مسئله پرداخته است.به اعتقاد نگارنده، حتی اگر فعلیت فطرت الهیه را نتوان اثبات کرد، ادعای صرف استعدادی بودن آن نیز مخالف با فحوای متون دینی است. دستکم میتوان ادعا کرد معرفت الهیه نهادینهشده در درون انسانها در مقامی بالاتر از استعداد عمومی قرار دارد.
خلاصه ماشینی:
"5 نکته قابل توجه دیگر اینکه موضوع فطرت برای اشخاص بیدین نیز مصداق دارد؛ زیرا از معنای شناخت فطری واضح است که اگر هم کسی منکر خدا شد این انکار از لسان اوست و مطمئنآ هیچ سرچشمهای از درون یا خلقت ابتدایی او ندارد.
6 حکیم شاهآبادی در کتاب الانسان و الفطرة درباره آیه «فطرت» میفرماید: «اعلم، أن اصول کمالات الانسان ستة قد جمعها الآیة»؛ شناخت و معرفت انسان به نفس خود، وجه خود، دین خود، اقامت خود، راز وجوب وجه خود و حنافت خود، و از اینکه خداوند در آیه فرمود: (لخلق الله) و نگفت مع خلق، میتوان استفاده کرد که فطرت در انسان، از لوازم وجود است و لوازم وجود جعل تألیفی ندارد.
2. عن أبی عبدالله (ع) قال: سألته عن قول الله ـ عز و جل ـ (فطرت الله التی فطر الناس علیها) ما تلک الفطرة؟ قال: «هی الاسلام فطرهم الله حین أخذ میثاقهم علی التوحید، فقال: (ألست بربکم) و فیه المؤمن و الکافر»؛ حضرت امام صادق 7 در پاسخ به چیستی فطرت فرمودند: آن اسلام است که خداوند مردم را بر آن آفرید، هنگامی که بر توحید و یگانگی خود از ایشان پیمان میگرفت و زمانی که پرسید: پروردگار شما چه کسی است، در این پیمان مؤمن و کافر داخل بودند.
در پایان، باید به این مهم اشاره کرد که اگرچه بعضی از موانع مانند گناه، شیطان و دنیاخواهی، موجب فراموش کردن حالت ذاتی فطرت میشود و یا در بیشتر انسانها این مهم بروز کامل ندارد و حتی در گرایش به مصداق اصیل، اشتباه فراوان است، اما هیچیک از این موارد، دلیل بر استعدادی بودن فطرت و یا نفی فعلیت آن نیست؛ زیرا قوهبروز امر درونیومعلومبا بالقوه بودن آن متفاوت است."