چکیده:
برخی از فمینیست ها به مفهوم هموابستگی بعنوان یک اختلال یا بیماری در زنان
انتقاد کردند و هموابستگی را حاصل تجویزهای اجتماعی(نقشهای جنسیتی زنانه) دانستند،
به دنبال این انتقاد در پژوهش حاضر میزان هموابستگی در زنان با نقش های جنسیتی
مختلف مورد مقایسه قرار گرفت. روش تحقیق علی- مقایسهای بوده و نمونه مورد مطالعه
174 نفر از زنان متأهل شهر تهران با تحصیلات دانشگاهی شامل 9/69 درصد شاغل و 1/30
درصد خانهدار بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحلهای انتخاب شدند.
ابزارهای پژوهش، پرسشنامه سنجش هموابستگی هالیوک (دیر، 2000) و پرسشنامه صفات
شخصیتی PAQ در نظر گرفته شدند(اسپنس و هلمرایش 1974). نتایج نشان داد که زنان با
نقش های جنسیتی گوناگون از نظر میزان هموابستگی متفاوتند. همچنین اجرای آزمون
تعقیبی شفه نشان داد که بیشترین تفاوت معنادار بین دو گروه زنان با نقش های جنسیتی
زنانه و دوجنسیتی وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"Fuller and Julli از آنجا که ویژگی های اصلی هموابستگی شامل اشتغال ذهنی دائمی در مورد نیازهای دیگران، نادیده گرفتن نیازهای خود، انکار احساسات و کسب احساس ارزش شخصی از طریق مورد نیاز بودن، با نقش های جنسیتی سنتی پرورش دهندگی و مراقبت کنندگی در زنان شباهت زیادی دارد(کوان،1:1995)، فمینیست ها به مفهوم هموابستگی بعنوان یک اختلال و بیماری بشدت انتقاد کردند(همان:1).
چنانچه تنوعی وجود داشته باشد نشان دهنده این خواهد بود که هموابستگی ضرورتا یک ویژگی زنانه نیست بلکه با نقش های جنسیتی زنان رابطه دارد.
نتایج نشان داد که خرده مقیاس تمرکز بر خارج از خود در هموابستگی با نقش جنسیتی زنانه بیشترین ارتباط را داشته است و سطوح بالای هموابستگی در میان زنان بیشتر مشاهده شده بود البته تفاوت قابل توجه نبود.
جدول5: همبستگی سن با هموابستگی در نمونه مورد مطالعه 05/0P< نتیجه گیری در پژوهش حاضر بیشترین تفاوت معنادار در میزان هموابستگی، در میان دو گروه از زنان با نقشهای جنسیتی زنانه و اندروژنیک وجود داشت.
از آنجا که بررسی شاخصهای توصیفی نمونه پژوهش نشان میدهد که اولا زنانگی در جمعیت مورد مطالعه، نقش جنسیتی غالب است (9/48 درصد) و ثانیا نزدیک به 90 درصد افراد نمونه، هموابستگی متوسط و شدید دارند، میتوان نتیجه گرفت که علیرغم تغییر و تحولات اجتماعی و افزایش زنان شاغل و تحصیلکرده نسبت به چند دهه گذشته الگوهای رفتاری سنتی زنانه که ارجح ترین وظیفه زنان را حمایت، مراقبت و تغذیه اعضای خانواده میداند، حداقل در نمونه مورد نظر که از زنان میانسال هستند، حاکم است و این افراد تمرکز بیش از حد بر ارتباطات درون خانواده دارند."