چکیده:
گفت وگو و مکالمه یکی از شیوه های پیام رسانی است که بنیان آن بر چند آوایی و چندگونگی استوار شده است. این صورت کلامی در برابر انواعی قرار می گیرد که در آنها تنها یک صدا به گوش می رسد و آن یا صدای اول شخص است و یا روایت سوم شخص و صدای “دانای کل”. اگرچه نوعی از مکالمه یعنی مناظره، در ادبیات ایران پیشینه ای دیرینه دارد، ولی به واسطه تحولاتی که در روزگار جدید به وقوع پیوست، در دوران معاصر و در شعر پروین اعتصامی است که مناظره به کمال می رسد. پس از او، چهره سرشناسی که گفت وگو را به شیوه ای دل انگیز در ادبیات به کار می گیرد، محمدرضا شفیعی کدکنی است. از این شاعر چند مکالمه و گفت وگو در دست است که هر کدام گوشه ای از حیات سیاسی رژیم گذشته را به نقد می کشاند. البته شاعران و ادیبان دیگری نیز هستند که در این زمینه گفته اند و سروده اند ولی بررسی آثار آنان از حوصله یک مقاله خارج است.
خلاصه ماشینی:
"در قطعۀ"مست و هشیار"از زبان مست تمام نابسامانیهای زندگی اجتماعی بهآفتاب افکنده میشود و در معرض دید و دیده قرار میگیرد؛از برخورد توهینآمیزمحتسب گرفته تا فساد قاضی و والی و از مظلومیت مسجد گرفته تا رشوهخواریحاکم شرع و بیخبری مردم و فقر و فاقه حاکم بر آنان: {Sمحتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت#مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست#گفت مستی زان سبب افتان و خیزان میروی#گفت جرم راه رفت نیست ره هموار نیست#گفت میباید ترا تا خانه قاضی برم#گفت رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست#گفت نزدیک است والی را سرای آنجا شویم#گفت والی از کجا در خانۀ خمار نیست#گفت تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب#گفت مسجد خوابگاه مردم بیکار نیست#گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان#گفت کار شرع کار درهم و دینار نیستS} {Sگفت از بهر غرامت جامهات بیرون کنم#گفت پوسیده جز نقشی ز پود و تار نیست#گفت آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه#گفت در سر عقل باید بیکلاهی عار نیست#گفت میبسیار خوردی زان چنین بیخود شدی#گفت ای بیهودهگو حرف کم و بسیار نیست#گفت باید حد زند هشیار مردم مست را#گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیستS}(ص 241) در قطعۀ"دزد و قاضی"،"دزدیهای قانونی"را پلیدتر از دزدیهای معمول ومرسوم میداند،در این مناظره میخواهد این مطلب را بیان کند که گاهی بدترینجنایتها و بیشترین دزدیها در زیر لوای قانون صورت میپذیرد: {Sبرد دزدی را سوی قاضی عسس#خلق بسیاری روان از پیش و پس#گفت قاضی کاین خکار کاری چه بود؟#دزد گفت از مردم آزاری چه سود؟#گفت بدکردار را بدکیفر است#گفت بدکار از منافق بهتر است#گفت هان برگوی شغل خویشتن#گفت هستم همچو قاضی راهزن#گفت آن زرها که بردستی کجاست#گفت در همیان تلبیس شماست#گفت آن لعل بدخشانی چه شد#گفت میدانم و میدانی چه شد#گفت پیش کیست آن روشن نگین#گفت بیرون آر دست از آستین#دزدی پنهان و پیدا کار تو است#مال دزدی جمله در انبار تو است S}***{Sتو قلم بر حکم داور میبری#من ز دیوار و تو از در میبری#حد به گردن داری و حد میزنی#گر یکی باید زدن صد میزنی#میزنم گر من ره خلقای رفیق#در ره شرعی تو قطاع الطریقS}***{Sدزد زر بستند و دزد دین رهید#شحنه ما را دید و قاضی را ندید#دزد اگر شب گرم یغما کردن است#دزدی حکام روز روشن است#حاجت ار ما را ز راه برد#دیو،قاضی را به هرجا خواست بردS}(ص 130) یکی از خواستههای دیرین سیاستمداران در هر دورهای(به صدق و یا با ریا)نزدیکی با مردم و همدلی با آنان و به زبان سیاسی،رسیدن به"وحدت"بوده است."