چکیده:
صادق همایونی پژوهشگر فرهنگ مردم،نخستین نوشتهاش در سال 1330 با عنوان«اراده»در سالنامهی گلستان،نخستین شعرش در سال 1334 در صفحهی ادبی مجلهی روشنفکر با عنوان «ترانه»و نخستین داستانش نیز در همان سال در مجلهی سپید و سیاه به چاپ رسیده است.وی در فاصلهی سالهای 1354-1348 به طور مستمر در زمینهی فرهنگ عامه با مجله کاوه همکاری کرده و با فصلنامه هنر،فصلنامهی تئاتر،مجلهی بخارا و...کم و بیش همکاری داشته است.وی برای نخستین بار طرح گردآوری فرهنگ مردم صادق هدایت را در مورد فرهنگ عامیانه یک منطقه به کار گرفت و«فرهنگ مردم سروستان»را با مقدمهی مرحوم انجوی شیرازی منتشر کرد. «ترانههایی از جنوب»،«هزار و چهارصد ترانهی محلی»،«تعزیه در ایران»،«شیراز،خاستگاه تعزیه»،«ترانههای محلی فارس»، «گفتارها و گفتو گوهایی دربارهی تعزیه»،«تعزیه و تعزیهخواین»، «سیر و سیاحتی در حواشی غرب»،«دو بیتیهای باقر لارستانی»، «آتشی که نمیرد»و...از تألیفات اوست.
خلاصه ماشینی:
این امر در زمینهی موسیقی نیز به صورتی بسیار سهلانگارانهتر صورت گرفت و اگر موسیقیدانان بزرگ ما در طی قرن اخیر نبودند و موسیقی اصیل وملیمان را پاسداری نکرده و تسلیم هیاهوها شده بودند قطعا امروز از موسیقی بسیار زیبا،درخشان،کهن،ریشهدار و با ارزش خود نیز مانند بسیاری از پدیدههای ذوقی و هنری نشانی نداشتیم و این ذوقیات جامعه و مردم و درک و حس و حال آنان و عکس العملهای بسیار طبیعی و با ارزش آنان بود موسیقی ما را پاس داشت.
آیا میتوان گفت تنها ضروری است که برای سنت در موسیقی تعریفی ارائه کرد و نه موسیقی سنتی؟ سنت در موسیقی روشهایی است که ضمن اجرای موسیقی برای بیان احساسات و مکنونات ذهنی و درونی در موسیقی ایرانی از گذشتههای دور تا به حال وجود داشته و دارد و باید به آنها فوق العاده پایبند بود و به خوبی آنها را شناخت و در اجرا مد نظر داشت.
در حالی که تحول در شعر چنان که گفتم بسیار مشکلتر از موسیقی برای پذیرش جامعه بود حال آن که هنر موسیقی چون فقط با حس و عاطفه سروکار دارد و کمتر اندیشه و تفکر را به خود مشغول میکند به مراتب میتواند آسانتر باشد.
تشکیل گروه موسیقی نظام آن هم در محدودهی معینی از فضای اجرای موسیقی و به دست افرادی خاص و تحت نظر موسیقیدانان خارجی هرگز نمیتواند منشاء تحول تلقی شود چرا که عدم تأثیر آن در جامعه و رشد نکردن آن شیوهی اجرا در میان مردم و حتی رد و نفی و بیتفاوتی نسبت به آن خود بهترین دلیل بر تجربهی بزرگی است که نتیجهی مطلوبی نداشت.