خلاصه ماشینی:
استاد سخن ابو القاسم فردوسی حسن ختام میدهیم: بآموختن گر به بندی میان ز دانش روی بر سپهر روان زمانی میاسای از آموختن اگر جان همی خواهی افروختن چنان دان هر آنکس که دارد خرد بدانش روانرا همی پرورد توانا بود هر که دانا بود بدانش دل پیر برنا بود کلمات مختوم به الف و واو کلماتی که با الف یا واو(همچنین ی)منتهی میشوند در ریشه پهلوی به ک با گ ختم شدهاند و بهمین جهت در موقع تعریب هر جا گ بوده به«ج» و هر جا ک بوده به«ق»بدل کردهاند: دیباج-دیباک.
طوق-تسوک.
این قبیل کلمات در دستور فارسی دارای قواعد زیرند: 1-در جمع به(ان)ی قبل از(ان)میآورند:دانایان-مهروبان.
استثنائا در آهو آهوان آمده(و این از آن لحاظ است که با آهو بمعنی عیب مشتبه نشود و بعلاوه در ریشهء این دو کلمه با هم مختلفند)همچنین کلمه بازوان 2-در اضافهی ما بین مضاف و مضاف الیه علاوه میکنند:هوای تابستان، آهوی صحرا.
3-در موقعیکه موصوف واقع شوند نیز ی به آخر آنها میافزایند: هوای گرم،برزوی حکیم.
4-در اتصال به ضمایر و حروف نیز به آخر آنها«ی»میافزایند نوایت،مویش 5-هرگاه در آخر این قبیل کلمات وحدت یا خطاب یا نسبت افزوده شود«ی»میآورند ولی غالبا در تلفظ و کتابت آنرا به همزه تلفظ میکنند:دانائی هر سوئی-کجائی چندان که نگاه میکنم هر سوئی از سبزه بهشت است وز کوثر جوئی تذکر-در آثار قدما بعضی از این کلمات با«ی»استعمال شدهاند مخصوصا صادر شعر: خداوند نام و خداوند جای خداوند روزیده و رهنمای -کلمات عربی که ختم با الف یا واو شده باشد بآنها باید معامله پارسی کرد.